سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نادان را نبینى جز که کارى را از اندازه فراتر کشاند ، و یا بدانجا که باید نرساند . [نهج البلاغه]
آیین دانایان 6
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» معجزات و کرامات امام عسکری علیه السلام

پدربزرگوارش امام دهم، حضرت هادى-علیه السلام- و مادرش بانوى پارسا و شایسته، «حدیثه‏» ، است (2) که برخى، از او بنام «سوسن‏» یاد کرده‏ اند (3) . این بانوى گرامى، از زنان نیکوکار و داراى بینش اسلامى بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکرى-علیه السلام- پناهگاه و نقطه اتکاى شیعیان در آن مقطع زمانى بسیار بحرانى و پر اضطراب بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام و المسلمین جاودان ، امام عسکرى علیه السلام یازدهمین پیشواى شیعیان ، در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود(1) . پدربزرگوارش امام دهم، حضرت هادى-علیه السلام- و مادرش بانوى پارسا و شایسته، «حدیثه‏» ، است (2) که برخى، از او بنام «سوسن‏» یاد کرده‏ اند (3) . این بانوى گرامى، از زنان نیکوکار و داراى بینش اسلامى بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکرى-علیه السلام- پناهگاه و نقطه اتکاى شیعیان در آن مقطع زمانى بسیار بحرانى و پر اضطراب بود (4) .
از آنجا که پیشواى یازدهم به دستور خلیفه عباسى در «سامراء» ، در محله «عسکر» سکونت (اجبارى) داشت، به همین جهت «عسکرى‏» نامیده مى‏ شود. (5) از مشهورترین القاب دیگر حضرت، «نقى‏» و «زکى‏» (6) و کنیه‏ اش «ابو محمد» است. او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش 6 سال و عمر شریفش 28 سال بود، در سال 260 ه به شهادت رسید و در خانه خود در سامراء در کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد. (7)

شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را روز جمعه‌ هشتم‌ ماه‌ ربیع‌ الاول‌ سال‌ 260 هجرى‌ نوشته‌اند .
در کیفیت‌ وفات‌ آن‌ امام‌ بزرگوار آمده‌ است‌ : فرزند عبیدالله‌ بن‌ خاقان‌ گوید روزى‌ براى‌ پدرم‌ ( که‌ وزیر معتمد عباسى‌ بود ) خبر آوردند که‌ ابن‌ الرضا - یعنى‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ - رنجور شده‌ ، پدرم‌ به‌ سرعت‌ تمام‌ نزد خلیفه‌ رفت‌ و خبر را به‌ خلیفه‌ داد . خلیفه‌ پنج‌ نفر از معتمدان‌ و مخصوصان‌ خود را با او همراه‌ کرد . یکى‌ از ایشان‌ نحریر خادم‌ بود که‌ از محرمان‌ خاص‌ خلیفه‌ بود ، امر کرد ایشان‌ را که‌ پیوسته‌ ملازم‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ باشند ، و بر احوال‌ آن‌ حضرت‌ مطلع‌ گردند . و طبیبى‌ را مقرر کرد که‌ هر بامداد و پسین‌ نزد آن‌ حضرت‌ برود ، و از احوال‌ او آگاه‌ شود . بعد از دو روز براى‌ پدرم‌ خبر آوردند که‌ مرض‌ آن‌ حضرت‌ سخت‌ شده‌ است‌ ، و ضعف‌ بر او مستولى‌ گردیده‌ . پس‌ بامداد سوار شد ، نزد آن‌ حضرت‌ رفت‌ و اطبا را - که‌ عموما اطباى‌ مسیحى‌ و یهودى‌ در آن‌ زمان‌ بودند - امر کرد که‌ از خدمت‌ آن‌ حضرت‌ دور نشوند و قاضى‌ القضات‌ ( داور داوران‌ ) را طلبید و گفت‌ ده‌ نفر از علماى‌ مشهور را حاضر گردان‌ که‌ پیوسته‌ نزد آن‌ حضرت‌ باشند . و این‌ کارها را براى‌ آن‌ مى‌کردند که‌ آن‌ زهرى‌ که‌ به‌ آن‌ حضرت‌ داده‌ بودند بر مردم‌ معلوم‌ نشود و نزد مردم‌ ظ‌اهر سازند که‌ آن‌ حضرت‌ به‌ مرگ‌ خود از دنیا رفته‌ ، پیوسته‌ ایشان‌ ملازم‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ بودند تا آنکه‌ بعد از گذشت‌ چند روز از ماه‌ ربیع‌ الاول‌ سال‌ 260 ه . ق‌ آن‌ امام‌ مظلوم‌ در سن‌ 29 سالگى‌ از دار فانى‌ به‌ سراى‌ باقى‌ رحلت‌ نمود . بعد از آن‌ خلیفه‌ متوجه‌ تفحص‌ و تجسس‌ فرزند حضرت‌ شد ، زیرا شنیده‌ بود که‌ فرزند آن‌ حضرت‌ بر عالم‌ مستولى‌ خواهد شد ، و اهل‌ باطل‌ را منقرض‌ خواهد کرد ... تا دو سال‌ تفحص‌ احوال‌ او مى‌کردند ... .
این‌ جستجوها و پژوهشها نتیجه‌ هراسى‌ بود که‌ معتصم‌ عباسى‌ و خلفاى‌ قبل‌ و بعد از او - از طریق‌ روایات‌ مورد اعتمادى‌ که‌ به‌ حضرت‌ رسول‌ الله‌ (ص‌) مى‌پیوست‌ ، شنیده‌ بودند که‌ از نرجس‌ خاتون‌ و حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ فرزندى‌ پاک‌ گهر ملقب‌ به‌ مهدى‌ آخر الزمان‌ - همنام‌ با رسول‌ اکرم‌ (ص‌) ولادت‌ خواهد یافت‌ و تخت‌ ستمگران‌ را واژگون‌ و به‌ سلطه‌ و سلطنت‌ آنها خاتمه‌ خواهد داد . بدین‌ جهت‌ به‌ بهانه‌هاى‌ مختلف‌ در خانه‌ حضرت‌ عسکرى‌ (ع‌) رفت‌ و آمد بسیار مى‌کردند ، و جستجو مى‌نمودند تا از آن‌ فرزند گرامى‌ اثرى‌ بیابند و او را نابود سازند .
به‌ راستى‌ داستان‌ نمرود و فرعون‌ در ظ‌هور حضرت‌ ابراهیم‌ (ع‌) و حضرت‌ موسى‌ (ع‌) تکرار مى‌شد . حتى‌ قابله‌هایى‌ را گماشته‌ بودند که‌ در این‌ کار مهم‌ پى‌ جویى‌ کنند . اما خداوند متعال‌ حجت‌ خود را از گزند دشمنان‌ و آسیب‌ زمان‌ حفظ کرد ، و همچنان‌ نگاه دارى‌ خواهد کرد تا مأموریت‌ الهى‌ خود را انجام‌ دهد . بارى‌ ، علت‌ شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را سمى‌ مى‌دانند که‌ معتمد عباسى‌ در غذا به‌ آن‌ حضرت‌ خورانید و بعد ، از کردار زشت‌ خود پشیمان‌ شد . بناچار اطباى‌ مسیحى‌ و یهودى‌ که‌ در آن‌ زمان‌ کار طبابت‌ را در بغداد و سامره‌ به‌ عهده‌ داشتند ، به‌ ویژه‌ در مأموریت هایى‌ که‌ توطئه‌ قتل‌ امام‌ بزرگوارى‌ مانند امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) در میان‌ بود ، براى‌ معالجه‌ فرستاد . البته‌ از این‌ دلسوزی هاى‌ ظ‌اهرى‌ هدف‌ دیگرى‌ داشت‌ ، و آن‌ خشنود ساختن‌ مردم‌ و غافل‌ نگهداشتن‌ آنها از حقیقت‌ ماجرا بود .
بعد از آگاه‌ شدن‌ شیعیان‌ از خبر درگذشت‌ جانگداز حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسکرى‌ (ع‌) شهر سامره‌ را غبار غم‌ گرفت‌ ، و از هر سوى‌ صداى‌ ناله‌ و گریه‌ برخاست‌ . مردم‌ آماده‌ سوگوارى‌ و تشییع‌ جنازه‌ آن‌ حضرت‌ شدند

زندگی اعتقادی در دوران حضرت

زندگى اعتقادى در دوران امام ابو محمد (ع) سالم و روبه راه نبود و به وسیله بعضى از منحرفانى که در پیرامون عقاید خالص اسلامى شبهاتى به وجود آورده بودند، دچار ناامنى و اضطراب شده بود، چنان که یکى از شعبده‏ بازان غیر مسلمان براى گمراه سازى مسلمین و به تباهى کشیدن عقایدشان دست به شعبده‏ اى زده بود و امام ابو محمد (ع) براى دفاع از اسلام خود به مقابله برخاست تا این که اوهام آنها را باطل کرد و شبهات را از بین برد و واقعیت تابناک اسلام روشن ساخت.
همین طور، پدیده دیگرى در آن زمان پیدا شد و آن قیام یکى از دجال هاى زمان در برابر امام (ع) و پدر بزرگوارش بود که هدف او نیز فاسد کردن عقیده پیروان اهل بیت علیهم السلام بوده است. امام (ع) بلافاصله به لعن و طرد او پرداخت و به شیعیانش نیز دستور داد تا او را لعن کنند و از او بیزارى جویند که ما در ذیل به این مطلب و به بعضى از جهات دیگرى که با این موضوع مربوط است اشاره مى‏کنیم:
امام عسکرى شبهه ی کندى را باطل مى‏ کند
اسحاق کندى ، فیلسوف عراق، برخى شبهات را در پیرامون قرآن مجید مطرح کرد، در بین مردم کم سواد شایع شد که او کتابى به نام «تناقض القرآن» تألیف کرده است و خود نیز درگیر همین مسأله است! این خبر به امام ابو محمد (ع) رسید، تا این که با یکى ازشاگردان کندى ملاقات کرد، امام (ع) رو به او کرد و فرمود: مگر بین شما مردى برجسته و دانا نیست که استادتان کندى را از این راه و روشى که نسبت به قرآن پیش گرفته است باز دارد؟ آن شخص گفت: ما شاگردان اوییم، چگونه مى‏توانیم در این مورد و یا در مسائل دیگر به او اعتراض کنیم! امام (ع) فرمود:
- «آیا هر چه به تو تعلیم دهم به او ابلاغ مى‏ کنى؟»
- بله مولاى من !
امام (ع) برهانى قاطع و دلیل برنده‏ اى به او القاء کرد که تمام شبهات کندى را از بیخ و بن بر مى‏ کند وبه شاگرد کندى چنین گفت:
«پیش او برو، و در معاشرت با او گرم بگیر، و او را در کارهایش یارى کن! وقتى که کاملاً مأنوس شدید، بگو: براى من مسأله‏ اى پیش آمده مى‏ خواهم از شما بپرسم. او خواهد گفت، سؤالت چیست. آن وقت به او بگو:
اگر آوردنده این قرآن نزد تو بیاید و بپرسد: آیا جایز است که خداى متعال از کلمات قرآن، غیر از آن معانى که تو گمان کرده‏ اى، معناى دیگرى اراده کرده باشد او در جواب خواهد گفت: آرى جایز است. زیرا او مردى است که وقتى کلمات را شنید معناى واقعى آنها را مى‏ فهمد. وقتى که این جواب را به تو داد، از او بپرس: تو از کجا مى‏ دانى؟
شاید خداوند غیر از معنایى که تو در نظر گرفته‏ اى معناى دیگرى را اراده کرده باشد...»
امام (ع)، با این برهان کوبنده، شبهه کندى را از میان برد و بدان وسیله تمام راهها اثبات تناقض در قرآن مجید را - آن کتابى که نه از قبل و نه بعد از آن باطل کننده‏ اى نیاید - مسدود کرد. زیرا ریشه این شبهه در نوع معنایى بود که کندى به نظر خود مى‏ فهمید در صورتى که ممکن بود معناى دیگرى داشته باشد که او نفهمیده و به عقل او نرسیده باشد و با آن معنا تناقض از میان برداشته شود و هیچ جاى ایراد و اشکالى نماند.
آن مرد رفت با استادش ملاقات کرد و گرم گرفت و سرانجام آنچه را که امام (ع) به او القاء فرموده بود به وى گفت. کندى شروع کرد به فکر کردن و مدتى را در این باره فکر مى‏ کرد که ممکن است این حرف درستى باشد و چنین چیزى محتمل است و در واژه‏ هاى زبان عرب یک لفظ به معانى مختلف آمده است! تا این که رو به آن دانشجو کرد و گفت:
- «تو را سوگند مى‏ دهم، به من بگو، این مطلب را چه کسى به تو آموخت؟...»
- «این مطلبى بود که به ذهنم خطور کرد و من هم به شما عرض کردم».
- «هرگز! چنین نیست، زیرا این، سخن تو نیست و تو هنوز به آن مرتبه نرسیده‏ اى! که چنین بگویى!...»
- امام ابو محمد عسکرى (ع)، به من فرمود» .
- « حال که حقیقت را گفتى اعتراف مى‏ کنم چنین سخنانى جز از این خانواده از کسى سر نمى‏ زند!» آنگاه کندى دستور داد کتابش را آوردند و آن را سوزاند و از میان برد. زیرا او منطق و درستى را با تمام وجود در سخن امام احساس کرد.

معجزات و کرامات امام عسکری علیه السلام

خداى تعالى پیامبران و اوصیاى ایشان (ع) را با معجزاتى که دیگر افراد بشر از آوردن نظیر آنها عاجزند، یارى کرده است تا گواه راستین بر درستى خیر و هدایتى باشد که از طرف خدا براى مردم آورده‏ اند، که اگر این یارى خدا نبود، آنان در انجام رسالت خود سست مى‏ شدند و کسى گفته‏ هاى آنان را تصدیق نمى‏ کرد. از جمله امدادهاى الهى آن است که آنچه در باطن مردم مى‏ گذشت و در اعماق دلهاشان پنهان داشتند و آنچه را که در آینده اتفاق مى‏ افتاد از همه آنها آگاه مى‏ فرمود، خداى تعالى این عنایت را به ائمه ی هدى (ع) از جمله به امام بزرگوار ابو محمد (ع) فرموده بود که ما به برخى از موارد مهمى که از آن حضرت رسیده است اشاره مى‏ کنیم:
1- حسن نصیبى نقل کرده، مى‏ گوید: در دلم گذشت که آیا عرق جنب پاک است، یا نه؟ به در منزل امام ابو محمد، حسن عسکرى (ع) آمدم تا از آن حضرت بپرسم، شبانگاه به منزل او رسیدم و در آن جا اقامت کردم چون سفیده صبح دمید امام (ع) از منزل بیرون شد، دید من خوابیده‏ ام، مرا بیدار کرد و فرمود:
«اگر عرق جنب از حلال باشد، آرى پاک است و اگر از حرام باشد، نه.»8
2- اسماعیل بن محمد عباسى روایت کرده، مى‏ گوید: از حاجتى که داشتم خدمت ابو محمد (ع) شکایت کردم و قسم یاد کردم که نه یک درهم و نه بیشتر، هیچ مبلغى نزد من نیست، امام رو به من کرد و فرمود:
«آیا به دروغ سوگند مى‏ خورى، در حالى که دویست دینار در زیر زمین پنهان کرده‏ اى؟ البته این حرف را بدان جهت نمى‏ گویم که چیزى ندهم! (آن وقت رو به غلامش کرد و فرمود:) آنچه همراهت هست به این مرد بده».
غلام، صد دینار به من داد، سپس رو به من کرد و فرمود:
«تو آن پولهایى را که دفن کرده‏ اى با وجود نیاز شدیدى که دارى از دست خواهى داد.»
اسماعیل مى‏ گوید: بعدها احتیاج پیدا کردم هر چه جستم نیافتم پیگیرى کردم دیدم پسرم جاى آنها را یافته و آنها را دزدیده و فرار کرده است .9
3- محمد بن حجر، در خدمت امام ابو محمد (ع) از ظلم و جور عبدالعزیز و یزید بن عیسى شکایت کرد، امام علیه السلام در پاسخ وى نوشت:
«اما عبدالعزیز را من کفایت کردم و اما یزید، در برابر خداى عزوجل تو با او باید بایستید».
چند روزى بیش نگذشت که عبدالعزیز هلاک شد و اما یزید، که محمد بن حجر را به قتل رساند که در پیشگاه خدا (براى رسیدگى به حسابشان) باید حاضر شوند!10
4- از ابوهاشم نقل کرده‏ اند، که گفت: خدمت امام ابو محمد (ع) از تنگناى زندان و سنگینى کنده و زنجیر شکایت کردم ،امام (ع) به من نوشت: امروز نماز ظهر را در منزلت خواهى خواند و همین طور شد، از زندان موقع ظهر آزاد شد و نماز را در منزلش به جا آورد. 11
5- ابو هاشم نقل کرده، مى‏ گوید: در تنگناى معیشت بودم، خواستم از امام ابو محمد (ع) چیزى مطالبه کنم خجالت کشیدم، وقتى که به منزل رسیدم دیدم صد دینار برایم فرستاده و نوشته است:
«هر وقت نیازى داشتى از تقاضا شرم مکن! زیرا تو به مقصودت خواهى رسید.»12
6- ابوهاشم، این مرد موثق و امین مى‏ گوید: از ابو محمد علیه السلام شنیدم که مى‏ فرمود:
«بهشت دروازه‏ اى دارد به نام معروف، که جز اهل خیر و نیکوکاران از آن دروازه وارد نشوند.»
من با شنیدن این سخن، خدا را سپاس گفتم و خوشحال شدم که احتیاجات مردم را برآورده مى‏ سازم، امام ابو محمد (ع) رو به من کرد و فرمود:
«آرى، من از آنچه در دلت گذشته آگاهم، براستى که نیکوکاران در دنیا و در آخرت ،اهل خیر به شمار مى‏ آیند، اى ابوهاشم خداوند تو را از ایشان قرار دهد و بیامرزد»13
7- محمد بن حمزه دورى، نقل کرده است، مى‏ گوید: خدمت امام ابو محمد (ع) نامه‏ اى نوشتم و از آن حضرت تقاضا کردم دعا کنند تا ثروتمند شود. زیرا که در سختى زندگى به سر مى‏ بردم و مى‏ ترسیم که کارم به رسوایى کشد، امام (ع) در پاسخ من نوشت:
«مژده باد تو را که از طرف خداى متعال بى‏ نیازى برایت مقدر شده است، پسر عمومیت، یحیى بن حمزه از دنیا رفت و صد هزار درهم از او بجا مانده و جز تو وارثى ندارد و بزودى آن مبلغ به دست تو خواهد رسید، پس شکر خدا را به جاى آور و مقتصد باشد و از اسراف بپرهیز.»
همان طور که امام (ع) فرموده بود پس از چند روز خیر مرگ پسر عمویم رسید و آن مبلغ عاید من شد و تنگدستى من برطرف گردید. حق خدا را دادم و به برادران دینى کمک کردم و پس از آن به اعتدال عمل کردم در صورتى که قبلاً ولخرجى مى‏ کردم‏ 14!
8- محمد بن حسن بن میمون مى‏ گوید: طىّ نامه‏ اى که به خدمت مولایم امام عسکرى (ع) نوشتم از تنگدستى خود شکایت کردم، آنگاه با خود گفتم ؛ مگر امام صادق (ع) نفرموده است:
«تنگدستى با محبت ما بهتر است از ثروتمندى با دشمنان ما، و کشته شدن با ولایت ما بهتر است از زندگى با دشمنان ما».
جواب نامه من چنین آمد:
«همانا خداى عزوجل، وقتى که گناهان دوستان ما زیاد مى‏ شود، به وسیله تنگدستى، گناهان ایشان را محو مى‏ کند؛ و بسیارى از گناهان را مى‏ بخشد، آرى همان طور که در خاطر تو گذشت، تنگدستى با ما بهتر است از مالدارى با دشمنان ما، در حالى که ما پشتیبان کسى هستیم که به ما پناه آورد و نوریم براى هر که از ما روشنى خواهد و پناهیم براى کسى که به ما پناهنده شود، هر که ما را دوست بدارد در مراتب عالیه با ماست و هر که از ما رو برتابد، به رو در آتش دوزخ مى‏ افتد...»15
9- ابو جعفر هاشمى مى‏ گوید: من با گروهى در زندان بودیم که ابو محمد (ع) نیز با برادرش جعفر زندانى شدند، به حال آن حضرت رقت کردیم و من صورت امام حسن (ع) را بوسیدم و او را روى فرشى که زیر پایم بود نشاندم، جعفر نیز در نزدیکى ما نشست، مأمور زندان آن حضرت، صالح بن وصیف بود، مردى از قبیله جحم نیز همراه ما در زندان بود که مى‏ گفت؛ از آل على است. امام ابو محمد (ع) نگاهى به ما کرد و فرمود:
«اگر در میان شما نبود آن کسى که از شما نیست، هر آینه به شما اطلاع مى‏ دادم و چیزهایى مى‏ آموختم تا وقتى که خداوند وسیله نجات شما را فراهم کند.»
امام (ع) با این فرمایش به آن مرد جحمى اشاره کرد و فرمود؛ این مرد از شما نیست و از او بترسید، زیرا که درمیان لباسهایش کاغدى هست که هر چه مى‏گویید براى خلیفه مى‏نویسد، یکى از زندانیان فورى به سراغ جحمى رفت و لباسهاى او را بررسى کرد پس آن نوشته را یافت که آن جمع را متهم کرده و نوشته بود که آنها مى‏ خواهند زندان را سوراخ کرده و از زندان فرار کنند.16
10- احمد بن محمد نقل کرده، مى‏ گوید: به خدمت امام ابو محمد (ع) - موقعى که مهتدى عباسى شروع به کشتن شیعیان کرده بود - نامه‏ اى نوشتم و عرض کردم: مولاى من! سپاس خدا را که این ظالم را از تو باز داشته است من شنیده بودم که او شما را هم به قتل تهدید مى‏ کرد و مى‏ گفت: به خدا سوگند که بزودى او را تبعید خواهم کرد! امام (ع) در پاسخ من، به خط مبارک خود نوشت:
«عمر او کوتاهتر از آن است که به این کار دست بزند، از امروز، پنج روز بشمار او در روز ششم پس از ذلت و خوارى که خواهد دید، کشته مى‏ شود...»17 و همین طور شد.
11- ابوهاشم نقل کرده است، مى‏گوید: فهنکى از امام ابو محمد (ع) پرسید: چرا در میراث هر مرد دو سهم و هر زنى یک سهم مى‏ برد؟ امام (ع) در پاسخ وى نوشت:
«به خاطر این که زن جهاد ندارد و نفقه و دیه و غرامت بر او تعلق نمى‏ گیرد.»
ابو هاشم مى‏ گوید: در دلم گذشت که این مسأله از جمله مسائلى بود که ابن ابى العوجاء از امام صادق (ع) سؤال کرده و آن حضرت نیز نظیر همین پاسخ را داد. امام ابو محمد (ع) رو به من کرد و فرمود:
«آرى این همان سؤال ابن ابى العوجاء است و پاسخ ما هم یکى است، زیرا که معناى مسأله یکى و آنچه براى اولین ما گذشته بر آخرین فرد ما نیز همان مى‏ گذرد و اول و آخر ما در علم و امر الهى برابریم، البته رسول خدا و امیرالمؤمنین - صلوات الله علیهما از فضیلت مخصوص به خود بر خوردارند».18
12- ابو هاشم نقل کرده، مى‏ گوید: یکى از شعیان به محضر امام ابو محمد (ع) نامه‏ اى نوشت و در آن نامه درخواست دعا کرده بود، امام (ع) در پاسخ وى این دعا را نوشت:
«یا اسمع السامعین، و یا أبصر المبصرین، و یا أنظر الناظرین و یا اسرع الحاسبین و یا أرحم الراحمین، و یا أحکم الحاکمین، صل على محمد و آل محمد، و أوسع لى فى رزقى و مدلى فى عمرى، و امنن على برحمتک، و اجعلنى ممن تنتصربه لدینک ولا تستبدل بى غیرى.»
اى شنواترین شنوندگان، و اى بیناترین بینندگان، و اى نگاه کننده‏ ترین نگاه کنندگان، و اى آن که از همه حسابگران زودتر به حساب مى‏ رسى، و اى حاکمترین حاکمان، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و در روزى من گشایش بخش و بر عمرم بیفزا و به لطف و رحمتت بر من منت گذار و مرا از جمله کسانى قرار ده که به وسیله آنها دینت را یارى مى‏ کنى و به جاى من کسى دیگر را قرار مده!
ابوهاشم مى‏گوید: با خود گفتم: بار خدایا مرا از جمله حزب خودت و در زمره خود قرار بده! امام ابو محمد (ع) رو به من کرد و فرمود:
«آرى، تو در حزب و در زمره او هستى به شرط آن که به خدا ایمان داشته باشى و پیامبر او را تصدیق نمایى» 19.
13- شاهویة بن عبدربه روایت کرده است، مى‏ گوید: برادرم صالح زندانى بود، خدمت مولایم ابو محمد (ع) نامه‏ اى نوشتم و چند مسأله پرسیدم، امام پاسخ همه آنها را داده بود و نوشته بود:
«برادرت صالح، همان روزى که نامه‏ ام به دست تو مى‏رسد، از زندان خلاص مى‏شود، و تو مى‏ خواستى راجع به او بپرسى، فراموش کردى!»
پاسخ امام رسید، در همان بین که داشتم نامه را مى‏ خواندم، ناگاه بعضى از مردم آمدند، بشارت دادند که برادرم آزاد شده و طولى نکشید که برادرم آمد او را دیدم و نامه را براى او نیز خواندم.20
14- ابوهاشم نقل کرده، مى‏ گوید: در دلم گذشت که آیا قرآن مخلوق است یا نه؟
امام (ع)، نگاهى به من کرد و فرمود:
«اى ابوهاشم خداوند آفریدگار همه چیز است و جز او همه چیز مخلوق است».21
15- ابو هاشم روایت کرده، مى‏ گوید: خدمت امام ابو محمد (ع) شرفیاب شدم و مى‏ خواستم، نگینى درخواست کنم تا انگشترى براى تبرک از آن بسازم، نشستم و یادم رفت که براى چه آمده بودم وقتى که خواست خدا حافظى کنم و برگردم، امام (ع) انگشترى مرحمت کرد و لبخندى زد، فرمود:
«تو نگینى مى‏خواستى و من انگشترى به تو دادم، تو سودى هم از نگین بردى، پروردگار آن را بر تو گوارا کند.»
ابو هاشم مى‏گوید: من تعجب کردم، عرض کردم: مولاى من براستى که تو ولى خدایى و آن امامى هستى که من دین خدا را به لطف و اطاعت او به دست آورده‏ ام. آنگاه فرمود:
«اى ابوهاشم! خداوند تو را بیامرزد.»22
16- ابو هاشم نقل کرده، مى‏ گوید: از ابو محمد (ع) شنیدم که مى‏ فرمود:
«خداوند روز قیامت چنان گذشت و عفوى مى‏ کند که بر قلب کسى خطور نکرده تا آن جا که مشرکان مى‏گویند: به خدا سوگند که ما مشرک نبوده‏ ایم!»
(ابوهاشم مى‏ گوید:) من با خود گفتم: یکى از شیعیان اهل مکه براى من نقل کرد که رسول خدا (ص) آیه مبارکه (ان الله یغفر الذنوب جیعاً) یعنى خداوند همه گناهان را مى‏ آمرزد را تلاوت کرد و مردى پرسید: یا رسول الله! حتى کسى را که مشرک است؟! من این را در قلبم گذراندم و با خودم مى‏ گفتم که ناگهان امام ابو محمد (ع) رو به من کرد و این آیه شریفه را تلاوت کرد:
«ان الله لا یغفر ان یشرک به ویغفر مادون ذالک لمن یشاء»23
یعنى همانا خداوند از گناه کسى که به او شرک آورده نمى‏ گذرد و جز آن هر که را بخواهد مى‏ آمرزد. (و فرمود:) «او بد حرفى زده و بد روایت کرده است »24
مورخان رویدادهاى زیادى از علم امام ابو محمد (ع) درباره آنچه در دل اشخاص مى‏ گذشت و راجع به اطلاع از امور غیبى و جریانات و پیشامدها، نقل کرده‏ اند که تمام اینها نشانه‏ هاى قاطع بر امامت آن بزرگوار است زیرا که کسى غیر از امام چنین اطلاعاتى ندارد و از این قبیل مسائل آگاه نیست، شایان ذکر است که بیشتر این رویدادها را ابوهاشم نقل کرده که مورد اعتماد اسلام و از علماى برجسته است و از جمله خواص دو امام، ابوالحسن و ابو محمد (ع) بوده و بسیارى از معجزات ایشان را مشاهده کرده و مى‏ گوید: هیچ روزى به حضور امام ابوالحسن و ابو محمد (ع) وارد نشدم مگر این که برهان و دلیلى درباره امامت ایشان را دیدم .25

پیشوایان معصوم مظهر زیباى ارزشهاى متعالى انسان و تجلى آیات قرآنى در حیات اجتماعى و سیاسى خویشند. صفات متضاد در اقیانوس وجودشان به هم پیوند خورده و منظره دل‏ انگیزى از انسان کامل را فرا روى عاشقان فضیلتها و پاکیها قرار داده است. شبانگاهان میعاد نیایشها و خلوت خالصانه آنها با معبود هستى است و روزها میدان جهاد و امید بخشیدن به آینده و نهراسیدن از شبهاى دیجور ظلم و ستم. دریاى فضیلت آنان مجموعه‏ اى از بیم و امید، ولایت و برائت، شوق و اندوه، خروش و بردبارى، عبادت و جهاد و زهد و مسوولیت پذیرى در مسائل مهم اجتماعى است.همه اینها در سایه لطف الهى تحقق مى‏ یابد که همواره جامعه را از وجود آنان بهره‏ مند ساخته است.

امام عسکرى (ع) ستاره درخشانى از منظومه نور و عصمت است. وقتى بر سجاده‏ اش قامت نماز مى‏بندد، از همه دنیا مى‏برد، عابدان را به حسرت وا مى‏دارد و انسانهاى دور افتاده از وصال و فطرت را به ساحل بندگى رهنمون مى‏شود.

صالح ابن وصیف، زندانبان حضرت، بدین امر اعتراف کرده است. او در پاسخ به کسانى که او را به سخت‏گیرى بیشتر فرا مى‏خواندند، گفت: چه کنم؟ شرورترین افراد را بر وى مى‏ گمارم، ولى پس از چندى جذبه‏ اش آنان را به نماز و روزه وا مى‏ دارد. امام (ع) در صحنه‏ هاى اجتماعى - سیاسى نیز براى حق‏ باوران و عدالت‏جویان الگویى جامع است. تحمل شجاعانه زندان و سازماندهى شیعیان و حفظ آنها از طاغوت زمان که هریک در این نوشتار جداگانه مورد بررسى قرار مى‏گیرد، بخشى از اقدامهاى آن امام راستین در عرصه‏ هاى فراز و نشیب اجتماع و سیاست است.


پى‏ نوشتها:
1) کلینى، اصول کافى، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 503-شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتى، ص 335-ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، قم، کتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 422-طبرسى، اعلام الورى، الطبعة الثالثة، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ص 367. مسعودى و على بن عیسى اربلى تولد حضرت را در سال 231 دانسته‏اند.
2) شیخ مفید، همان کتاب، ص 335-طبرسى، همان کتاب، ص 366.
3) کلینى، همان کتاب، ص 503-على بن عیسى اربلى، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ص 192.
4) و کانت من العارفات الصالحات و کفى فی فضلها انها کانت مفزع الشیعة بعد وفاة ابی محمد (حاج شیخ عباس قمى، الانوار البهیة، مشهد، کتابفروشى جعفرى، ص 151) .
5) صدوق، علل الشرایع، قم، مکتبة الطباطبائى، ج 1، باب 176، ص 230-نیز صدوق، معانى الاخبار، تهران، مکتبة الصدوق-مؤسسة دار العلم، 1379 ه. ق، ص 65.
6) ابو جعفر محمد بن جریر الطبرى، دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضی، 1363 ه. ش، ص 223.
7) شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتى، ص 345-شیخ عبد الله الشبراوى، الاتحاف بحب الاشراف، ط 2، قم، منشورات الرضی، 1363 ه. ش، ص 178-179.
کتاب: سیره پیشوایان، ص. 615
نویسنده: مهدى پیشوائى

8- مرآة الزمان: 6/ورق 192 عکسبردارى شده در کتابخانه امام امیرالمؤمنین به شماره 2765.
9- نور الابصار: 153.
10- مناقب آل ابى طالب: 433/4.
11- اعلام الورى: 153.
12- الشاقب فى المناقب: 241 از محمد بن على گرگانى، محفوظ به شماره (357) کتابخانه امام امیرالمؤمنین.
13- نورالابصار: 152.
14- نور الابصار: 152، الدر النظیم، در مناقب ائمه.
15- مناقب آل ابى طالب: 435/4.
16- الدر النظیم، در مناقب ائمه از کتب عکس بردارى شده کتابخانه امیرالمؤمنین به شمار 2879.
17- اعلام الورى: 375.
18- مناقب: 437/4 ، اعلام الورى: 374.
19- اعلام الورى: 374.
20- مناقب: 438/4.
21- مناقب: 436/4.
22- اعلام الورى: 375، مناقب: 437/4.
23- سوره نساء 116.
24- الدر النظیم.
25- اعلام الورى: 375



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( سه شنبه 90/11/11 :: ساعت 12:0 صبح )
»» مروری بر وقایع تلخ و مصایب پس از شهادت رسول الله (صلی الله علیه

 

عده‌ای از بیعت سرپیچی کرده بودند و در نزد علی در خانه فاطمه‌ جمع شده بودند. پس ابوبکر عمر را به دنبال آنها فرستاد. و این هنگامی بود که حضرت علی و زبیر برای مشورت در امر خلافت نزد حضرت زهرا رفت و آمد می کردند عمربن خطاب با خبر شد و گفت: ای دختر رسول خدا! به خدا در نزد ما کسی محبوبتر از پدرت نیست و پس از او محبوبترین تویی! و به خدا قسم این امر مرا مانع نمی شود که اگر علی و زبیر نزد تو جمع شوند دستور دهم که خانه را با آنها به آتش بکشند.
مروری بر وقایع تلخ و مصایب پس از شهادت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم

1) تهدید عمر به آتش زدن خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) :
عده‌ای از بیعت سرپیچی کرده بودند و در نزد علی در خانه فاطمه‌ جمع شده بودند. پس ابوبکر عمر را به دنبال آنها فرستاد. و این هنگامی بود که حضرت علی و زبیر برای مشورت در امر خلافت نزد حضرت زهرا رفت و آمد می کردند عمربن خطاب با خبر شد و گفت:(( ای دختر رسول خدا! به خدا در نزد ما کسی محبوبتر از پدرت نیست و پس از او محبوبترین تویی! و به خدا قسم این امر مرا مانع نمی شود که اگر علی و زبیر نزد تو جمع شوند دستور دهم که خانه را با آنها به آتش بکشند. ))اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه بیرون رفت حضرت علی و زبیر به خانه برگشتند. پس فاطمه فرمود: (( می دانید که عمر نزد من آمد و به خدا قسم یاد کرده اگر شما ( بدون اینکه با ابوبکر بیعت کنید ) به خانه برگردید خانه را با شما آتش می زند؟؟ و به خدا سوگند که او به سوگندش عمل خواهد کرد.(1)
2) آمدن عمر با آتش به سوی خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) :
ابوبکر به علی پیام فرستاد تا با وی بیعت کند اما علی نپذیرفت. پس عمر با مشعلی آمد. فاطمه ناگاه عمر را با مشعلی در خانه اش یافت. پس فرمود:(( یابن خطاب اتراک محرقا علی بابی؟! قال نعم. ))ترجمه: (( یابن خطاب! آیا من نظاره گر باشم و حال آنکه تو در خانه ام را بر من به آتش می کشی؟ عمر گفت: بلی . . . ))(2)
3) هجوم عمر و عده ای به در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) :
اسامی تعدادی از افراد که به خانه فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) هجوم آوردند.(( عمربن خطاب، خالدبن ولید، عبدالرحمن بن عوف، ثابت ابن عمیس شماس، زیدن بن لبید، سلمة بن سالمة بن وقش، زیدبن ثابت، اسیربن حضیر))علمای اهل سنت نوشته اند:(( همه افراد داخل خانه بیرون آمدند مگر علی که گفت : من قسم خورده‌ام که در خانه بمانم تا قرآن را جمع‌آوری کنم. عمر قبول نکرد ولی اعتراض فاطمه باعث شد تا عمر برگردد. او برگشت و ابوبکر را تحریک کرد تا پیگیر مسئله باشد و او قنفذ غلام خود را چندین بار دنبال علی فرستاد ولی جواب منفی شنید. بالاخره عمر با جمعی از مردم به خانه فاطمه رفتند. تا فاطمه صدای آنها را شنید، ناله کرد. ای پدر، یا رسول الله، بعد از تو عمربن خطاب و ابوبکر بن ابی قحافه چگونه با ما رفتار می‌کنند. ))(3)
4) تذکر به عمر! و بی اعتنایی او در آتش زدن خانه:
عمر به خانه علی و فاطمه رسید و آنها را صدا زد اما آنها اعتنایی نکردند و از خانه خارج نشدند. عمر هیزم خواست و گفت : سوگند به خدایی که جان عمر در دست اوست یا بیرون می‌آیید و یا خانه را با اهلش به آتش می‌کشم.به عمر گفتند: یا اباحفص! فاطمه در این خانه است، حتی اگر فاطمه داخل خانه باشد؟ عمر جواب داد. (( اگر چه فاطمه باشد ))و نیزمقاتل ابن عطیه می‌نویسد : (( هنگامی که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر وزیر بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتی را به سوی خانه علی و فاطمه فرستاد و عمر بر خانه فاطمه هیزم جمع کرد و در خانه را آتش زد. ))(4)
5) گریه فاطمه و به زور بیرون کشیدن حضرت علی از خانه و تهدید او به قتل:
در روایات اهل سنت آمده است که:(( . . . تا آنکه ( عمر و اصحابش ) پشت درب خانه فاطمه جمع شدند و دق الباب کردند. پس چون مردم صدای فریاد و گریه فاطمه را شنیدند در حالی که گریه می کردند متفرق شدند لکن عمر و اصحابش همانجا ماندند پس علی را با زور از خانه خارج کرده و او را به طرف ابوبکر کشاندند پس به او گفتند بیعت کن! علی گفت: اگر بیعت نکنم چه می کنید؟ گفتند: اگر بیعت نکنی به خدایی که جز او خدایی نیست گردنت را خواهیم زد؟! ))(5)
6)لگد عمر بر حضرت زهرا (سلام الله علیها):
ابن ابی دارم که ذهبی وی را (( الامام الحافظ الفاضل . . کان موصوفا بالحفظ و المعرفه )) خوانده، نقل کرده است:(( ان عمر رفس فاطمه حتی اسقطت بمحسن ))ترجمه: (( عمر لگدی بر حضرت زهرا زد تا محسن سقط گردید. ))و او این حدیث را مورد تقریر و تایید خود قرار داده است.(6)
7) شهادت حضرت محسن (علیه السلام):
عبارات و احادیث مختلفی از علمای اهل سنت در این قسمت نقل شده که دو نمونه از آن ها را عینا نقل می کنیم و برای بقیه آدرس کتاب موردنظر را می نویسیم. قابل ذکر است که برخی از جاها (( علت شهادت حضرت محسن ضربه قتفذ و برخی از جاها ضربه عمر)) ذکر شده است:ابن شهرآشوب سروی نقل می کند:(( فرزندان فاطمه عبارتند از حسن و حسین و زینب و ام کلثوم و همانا محسن که از ضربه قنفذ عدوی کشته شد. ))مسعودی در اثبات الوصیه می نویسد:(( . . آنان در هجوم به خانه فاطمه سیده زنان را در پشت درب چنان فشار دادند که محسن را سقط کرد. ))و نظام معتزلی معتقد است که بدون شک عمر در روز بیعت چنان فاطمه را زد که محسن را از شکم انداخت.(7)
8) غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر ابوبکر:
علمای اهل سنت نقل کرده اند که حضرت زهرا فرمودند:(( آنان ( ابوبکر و عمر ) جرمی مرتکب شدند که خدا خود بازخواستشان می کند و آنان را به حساب می کشد. ))(8)و از دیگر مطالبی که گواه خشم و غضب حضرت فاطمه بر ابوبکر و عمر و . . . می باشد خطبه ایشان در مسجد است که فرمودند:(( . . . ای پسر ابوقحافه ( ابوبکر ) آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم! عجب افترای بزرگی و چه بدعتی است که در دین می گذارید؟ . . . به زودی خواهید دید که هر خبری را جایگاهی و هر مظلومی را پناهی خواهد بود. ))(9)
و نیز در کتب مختلف اهل سنت نقل شده است که:(( . . . فوجدت فاطمه علی ابی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت . . . ))ترجمه: (( فاطمه بر ابوبکر غضب نمود. پس با وی قهر کرد و با او سخنی نگفت تا وفات کرد. ))(10)
9)نفرین ابوبکر توسط حضرت زهر (سلام الله علیها)ا:
ابن قتیبه در کتاب الامامه و السیاسه ص 14 می نویسد حضرت زهرا خطاب به ابوبکر فرمودند:(( و الله لأدعون علیک فی کل صلاه أصلیها ))ترجمه: (( به خدا سوگند در هر نمازی که بخوانم تو را نفرین می کنم. ))و نیز علمای اهل سنت در کتب خودشان نقل کرده اند که حضرت زهرا خطاب به آن دو نفر فرمودند:(( إنی أشهد الله و ملائکته أنکما أسخطتمانی و ما أرضیتمانی لئن لقیت النبی لأشکونکما ))ترجمه: (( خداوند و ملائکه او را شاهد و گواه می گیرم که شما دو نفر ( ابوبکر و عمر ) مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم نکردید. اگر پیامبر را ملاقات کنم از شما شکایت خواهم کرد. ))(11)
10) غضب حضرت زهرا بر ابوبکر و عمر و اجازه ندادن به آن ها برای شرکت در تشییع جنازه و دفن شبانه او:
و باز علمای اهل سنت نقل کرده اند که:(( فلما توفیت دفنها زوجها علی لیلا و لم یوذن بها ابابکر و صلی علیها ))ترجمه: (( هنگامی که فاطمه وفات کرد همسرش او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را خبردار نکرد و به او اجازه خواندن نماز بر او را نداد. ))و در کتابهای دیگر که آدرس داده می شود باز یا مشابه و یا عین همین مطلب نقل شده است.(12)
11) اعتراف ابوبکر به این جنایت عظیم:
در این قسمت به گفته های خود ابوبکر که به انجام این جنایت اعتراف کرده می پردازیم:متقی هندی می گوید ابوبکر گفت:(( ای کاش به خانه فاطمه حمله ور نشده بودم و آنجا را به حال خود وا می گذاشتم اگر چه علیه من پیمان جنگ می بستند. ))و در آدرس هایی که در پایین می آوریم مشابه همین عبارات و یا عین عبارات ایوبکر ذکر شده است.(13)
پی نوشت:
(1)کتاب المصنف ابن ابی شیبه ج 7 ص 432 حدیث 37045./سیوطی مسند فاطمه ص 36./ابن عبدالبر در کتاب الاستیعاب ج3 ص 975/تاریخ طبری ج 1 ص 1118./الامامه و السیامه، ابن قتیبه، ج 1 ص 20-19/ازالة الخلفا، دهلوی هندی، ج 362/2/عقدالفرید، ابن عبدربة المالک، ج 2 فصل سقیفه/تاریخ ابن اثیر، ج 2 ص 335./شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 56 چاپ بیروت از قول جوهری عالم قرن 4 و صاحب کتاب (( السقیفه و فدک ))
(2)تاریخ ابی الفداء ج 1 ص 156./عقدالفرید، ابن عبدربه ج 3 ص 64 چاپ مصر./کنز العمال ج 13 ص 140 که همین موضوع را تایید می کند./انساب الاشراف ج 1 ص 586حدیث 1184./اسماعیل عماد الدین در کتاب (( المختصر فی اخبار البشر )) ج 1 ص 156 چاپ مصر.
(3)عقدالفرید، ج 28 ص 322 و ج 3 ص 163/تاریخ ابن شحنه، ج7 ص 164./الامامه و السیاسة، ج 1 ص 13./اعلام النساء، ج 3 ص 1207./شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1 ص 134 و ج 2 ص 19./اثبات الوصیه مسعودی ص 123/الملل و النحل ج 1 ص 57 چاپ بیروت که عقیده نظام را در این رابطه بیان کرده است.
(4)اعلام النساء عمر رضا کحاله چاپ بیروت در قسمت حرف فاء ذیل نام فاطمه/الریاض النضره محب طبری ج 1 ص 167 و 341./ تاریخ الخمیس دیار بکری ج 1 ص 178./الامامه و السیاسه ابن قتیبه ج 1 ص 12./ الامه و الخلافه مقاتل ابن عطیه ص 160
(5)الامامه و السیاسه، ابن قتیبه ج1 ص 13./اعلام النساء، عمررضا کحاله ج 4 ص 115./انساب الاشراف بلاذری ج 1 ص 587./اثبات الوصیه مسعودی ص 142./شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی ج 6 ص 48./السیره النبویه ابن کثیر ج 4 ص 495./السقیفه و الخلافه عبدالفتاح عبدالمقصود ص 15.
(6)سیر اعلام النبلاء ج 15 ص 578/اثبات الوصیه مسعودی ص 142 تحت عنوان حکایه السقیفه.
(7) کتاب المناقب ج 3 ص 132 به نقل از کتاب (( المعارف )) ابن قتیبه دینوری/اثبات الوصیه مسعودی ص 142./(( الملل و النحل )) شهرستانی ج 1 ص 57 چاپ بیروت./ذهبی در کتاب المیزان الاعتدال ج 1 ص 139 رقم 552./صفدی در الوافی بالوفیات ج 6 ص 17./الاسفرائینی التمیمی در الفرق بین الفرق ص 107./الحمویی الجوینی الشافعی در فرائد السمطین ج 2 ص 35./ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه ج 14 ص 192 چاپ بیروت.
(8)تاریخ خلفا ابن قطیبه ج 1 ص 19.
(9)بلاغات النساء ابوالفضل احمد ابن ابی طاهر متولد 204 ص 23 و 24 چاپ بیروت./ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 ص 78./المناقب احمد ابن موسی که سند آن منتهی به عایشه است./السقیفه ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری که به سندهای مختلف این خطبه را نقل کرده است.
(10)بخاری ج 5 ص 177 چاپ احیاء التراث وج 3 ص 38 کتاب المغازی و نیز در ج 2 ص 504 کتاب الخمس مشابه همین عبارت آمده است./سنن الکبری بیهقی ج 6 ص 300 چاپ بیروت./و نیز در کتاب مسلم ج 4 ص 30 کتاب الجهاد و السیر مشابه همین آمده است. و ج 1 ص 72 و ج 5 ص 153/کفایه الطالب گنجی شافعی ص 225./تیسیر الوصول الی جامع الاصول شیبانی ج 1 ص 209./الکامل فی التاریخ ابن اثیر ج 2 ص 126./تاریخ الرسل و الملوک ج 2 ص 448./شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1 ص 122./مروج الذهب مسعودی ج 2 ص 144./تنبیه و الاشراف ص 250./الصواعق المحرقه ابن حجر الهیثمی ج 1 ص 12./ الاستیعاب ابن عبد البر ج 2 ص 144./تاریخ الخمیس الدیار البکری ج 1 ص 193./الامامه و السیاسه ابن قتیبه ج 1 ص 14./البداء و التاریخ المقدسی ج 5 ص 66
(11)الامامه و السیاسه ابن قتیبه ص 14./کفایه الطالب گنجی شافعی باب 99.
(12)کتاب بخاری ج 3 ص 36 و ج 5 ص 9 و ج 7 ص 87../کتاب مسلم ج 3 ص 1380 چاپ مصر./المصنف حافظ عبدالدین محمد بن ابی شیبه ج 4 ص 141./شذرات الذهب ابی فلاح الحنبلی ج 1 ص 15 چاپ قاهره./الثغور الباسمه سیوطی ص 15 چاپ بمبئی./تاریخ ابی ذرعه عبدالرحمان بن عمرو الدمشقی ج 1 ص 290 چاپ دمشق./شرح نهج البلاغه این ابی الحدید ج 6 ص 50./تاریخ یعقوبی ج 2 ص 115./اکمال الرجال خطیب تبریزی ص 735 چاپ دمشق./انسان العیون الشهیره بالسیره الجلیه شیخ علی ابن برهان الدین شافعی ج 3 ص 361 چاپ قاهره./سنن الکبری بیهقی ج 4 ص 29 چاپ حیدر آباد./مقتل الحسین ابوالموید موفق ابن احمد ص 83./مجمع الزوائد الهیثمی ص 211./طبقات الکبری ابن سعد ذهبی ج 2 ص 128 چاپ بیروت./تهذیب الاسماء حافظ النوری ج 2 ص 353./حلیه الاولیاء ابی نعیم اصفهانی ج 2 ص 42 چاپ مصر.
(13)کنز العمال ج 5 ص 631./تاریخ الامم و الملوک ابن جریر طبری ج 2 ص 619./ مروج الذهب مسعودی ج 2 ص 194./المعجم الکبیر طبرانی ج 1 ص 62./شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 47./ازاله الخلفاء دهلوی هندی ج 2 ص 29./میزان الاعتدال ذهبی ج 2 ص 215./لسان المیزان ابن حجر عسقلانی ج 4 ص 219./الامامه و السیاسه ابن قتیبه دینوری ج 1 ص 18./10-الاموال حافظ ابوعبید ص 194. منبع :سایت سنت


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( پنج شنبه 90/11/6 :: ساعت 12:0 صبح )
»» شبکه های اجتماعی مرکز 90درصد حمله های آنلاین

به گزارش گرداب، "جروزالم پست" در گزارشی با اشاره با کاربردهای دوگانه شبکه‌های اجتماعی می‌نویسد: نتایج حاصل از یک پژوهش نشان می‌دهد اکثر عملیات‌های تروریستی آنلاین، که در اینترنت سازماندهی شده‌اند، در پایگاه‌های رسانه‌های اجتماعی به وقوع می‌پیوندند.

پایگاه‌های اینترنتی: ابزاری برای جذب نیرو در سازمان‌های تروریستی
پرفسور "گابریل وایمن"، استاد دانشگاه هایفا در دپارتمان ارتباطات، با انجام پژوهشی اعلام کرد: «با استفاده از این ابزارها، سازمان‌های تروریستی قادرند بدون محدودیت‌های جغرافیایی به صورت فعال نیروهای جدیدی برای خود استخدام کنند.»

بررسی پایگاه‌های عمومی در پژوهش اخیر
وایمن که کتابی را در خصوص عملیات تروریستی مبتنی بر اینترنت به چاپ رسانده، در دهه‌های اخیر سایت‌های عمومی و سایت‌هایی را که ورود به آن‌ها مستلزم واردکردن رمز عبور است، مورد بررسی قرار داده است. یافته‌های وی حاکی از آن است که سایت‌هایی چون "فیس‌بوک"، اتاق‌های گفتگو یا همان چت‌روم‌ها، "یوتیوب" و سایت‌های دیگر که کلید تکامل اینترنت بوده‌اند، به وسیله سازمان‌های افراطی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

سازمان‌های تروریستی برای جذب نیرو پیشنهادات دوستی ارسال می‌کنند
وایمن می‌افزاید: «رسانه اجتماعی، سازمان‌های تروریستی را قادر می‌کند با ارسال پیشنهادهای دوستی و بارگذاری کلیپ‌های ویدئویی ابتکارات جدیدی را به کار برند و دیگر مجبور نباشند در ابزارهای موجود در پایگاه‌های رایج اینترنتی تغییراتی را ایجاد کنند.»

فیس‌بوک: محلی ارزشمند برای کسب اطلاعات جاسوسی و جذب نیرو
نتایج بررسی وایمن نشان می‌دهد سازمان‌های تروریستی به صورت دوجانبه از فیس‌بوک بهره‌برداری می‌کنند به این صورت که هم اعضای جدیدی را استخدام می‌کنند و هم همایش‌های جاسوسی برگزار می‌کنند.

آمریکا، کانادا و انگلیس به افرادی از نیروی ارتش خود آموزش داده‌اند تمامی اطلاعات شخصی را از صفحات فیس‌بوک پاک کنند تا القاعده به اطلاعات اساسی دست پیدا نکند.

وایمن معتقد است: فیس‌بوک به محل ارزشمندی برای به دست آوردن اطلاعات جاسوسی تبدیل شده است. بسیاری از کاربران حتی اهمیت نمی‌دهند پیشنهاد دوستی چه کسی را تأیید می‌کنند یا به چه کسی اجازه دسترسی به اطلاعات کاملاً شخصی زندگی‌شان را می‌دهند. تروریست‌ها نیز به نوبه خود قادرند پروفایل‌های دروغین را ایجاد کرده و با استفاده از آن‌ها وارد گروه‌های قابل ملاحظه بسیاری شوند.

بسیاری از انجمن‌های قدیمی اینترنتی همچنان برای به دست آوردن اطلاعات در زمینه بمب‌سازی و ترتیب‌دادن حملات تروریستی به کار می‌روند.

منبع: فارس



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( دوشنبه 90/10/26 :: ساعت 10:30 عصر )
»» محل دفن سر مبارک امام حسین(ع)

هل روز پس از شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش، اهل بیت ایشان برای عزاداری به کربلا وارد و در آنجا با جابربن عبدالله انصاری مواجه شدند، وی بعنوان نخستین کسی که سنت زیارت اربعین را پایه‌گذاری کرده شناخته می‌شود.

به گزارش مهر، یزید وقتى هوشیارى مردم شام و متوجه کراهتها نسبت به خود شد، اهل بیت را طلبید و با تظاهر به مهربانی و خود را از قتل امام(ع) تبرئه کرد.

وی اهل بیت(ع) را میان ماندن در شام و برگشتن به مدینه مخیر گرداند، اهل بیت مراجعت به مدینه را انتخاب کردند و خواستند برای شهدای عاشورا عزاداری کنند. اهل بیت جامه هاى سیاه پوشیدند و زنان هاشمیه و قرشیه و زن هاى شام دسته دسته با لباس ماتم، ناله و شیون کنان به تعزیت آمدند. مرثیه خوان آن مجلس با شکوه ام کلثوم دختر حضرت على(ع) بود.

یزید، نعمان را خواست و گفت مهیاى سفر باش و براى این زنان هرچه لازم است مهیا کن و از اهل شام مردى را که به امانت و دیانت موسوم است با جمعى از لشکر به جهت حفظ اهل بیت در خدمت ایشان بگمار و به مدینه حرکت ده، نعمان نیز چنین کرد.

خاندان عصمت زمانى که از مدینه کوچ داده مى شدند و به عراق رسیدند به راهنما گفتند: ما را از کربلا ببر او نیز قبول کرد، چون به قبر پاک حضرت امام حسین(ع) و سایر شهدا رسیدند، دیدند جابر نیز با جماعتى از طایفه بنى هاشم و مردانى از آل پیامبر(ص) به زیارت آمده اند.

 

 

نخستین زائر کربلا

 

جابر بن عبدالله انصاری نخستین کسی بود که سنت زیارت اربعین امام حسین(ع) را پایه‌گذاری کرد. وقتی خبر شهادت امام حسین(ع) و یاران بزرگوارش به مدینه رسید، جابر که از دو چشم نابینا بود مدینه را به قصد زیارت کربلا ترک کرد.

 

در این سفر شخصیتی دانشمند و مفسری بزرگ به نام «سَعدبن جُناده» همراه جابر بود.

 

پس از وارد شدن به کربلا در رود فُرات غسل کردند و به کنار مرقد مطهر امام حسین(ع) رفتند و آن حضرت را با زیارتی به نام زیارت اربعین زیارت کردند.

 

محل دفن سر اباعبدالله الحسین(ع)

در این مورد چند قول وجود دارد:

 

قول اول: حضرت سجاد(ع) سر مبارک را به کربلا بازگردانیده و به بدن سید الشهدا(ع) ملحق نمود. علامه مجلسی در بحارالانوار و بسیاری دیگر این موضوع را تاکید می کنند.

 

قول دوم: نجف اشرف در کنار مرقد امیر المؤمنین(ع).

 

قول سوم: حومه کوفه.

 

قول چهارم: بقیع.

 

قول پنجم: محل فعلی مقام رأس الحسین(ع) در مسجد اموی دمشق.

 

قول ششم: در مصر دفن شده است.

 

در میان این اقوال، به فرموده امامان معصوم علیهم السلام، قول اول صحیح است. سید بن طاووس در لهوف(ج 2، ص 112) و شیخ طوسی نیز با همین نظر موافقند.

 

در مورد زمان ملحق شدن سر به بدن، به گفته علامه مجلسی، امام سجاد(ع) در روز اربعین اول یعنی بیستم ماه صفر سال 61، با سایر اهل بیت(ع) از شام وارد کربلا شده و سر امام حسین (ع) را به بدن ایشان ملحق کرده است.

 

------------------------------------------------

 

تقویم شیعه، صفحه 56/ حوادث الایام، صفحه 66



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( جمعه 90/10/23 :: ساعت 11:0 عصر )
»» در اربعین چه گذشت؟

هر چند برخی از صاحب نظران این وقایع را بعید دانسته و منکر آن شده اند اما تحقیقات انجام شده نشان می دهد که این بعید دانستن ها و انکار ها صحیح نی
اربعین

ست و دلیل قابل قبولی برای رد این دو واقعه وجود ندارد.(1) 

ادامه مطلب...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( شنبه 90/10/17 :: ساعت 7:0 عصر )
»» بررسی ویژگیهای یاران امام زمان (عج) از منظر قرآن

 

یاری‌دهندگان مهدی موعود در آخرالزمان؛ چون دارای وظیفه و مأموریتی مهم و خطیر هستند، در تمامی تاریخ اسلام نشانه‌هایی از آنها وجود دارد و با استفاده از آیات الهی می‌توان به معرفی خصوصیات آنها پرداخت.

 

 

 

 

حال این سؤال پیش می‌آید که نیازهای یاران امام زمان (عج) چیست و چگونه می‌توان آنها را کسب کرد؟


دانش و بینش، نخستین نیاز یاران امام زمان (عج) است. یار امام زمان باید دانش و بینش الهی داشته باشد تا در تصمیم گیری‌ها و عمل دچار خطا نشود. حق را از باطل تشخیص دهد و این را با تقوی به دست خواهد آورد، زیرا با تقوا موانع فهم و درک و علم و دانش را کنار زده و با دانش درونی و باطنی نگاه می‌کند. خداوند می‌‌فرماید: «إتقوا الله و یعلمکم الله».


بصیرت و بینش دومین نیاز و ویژگی یاران ولی عصر (عج) است.


بصیرتی که با چشم باطن ببیند و با گوش باطن بشنود. با ملائک الهی در ارتباط باشد. اهل حق و باطل را بشناسد تا دچار انحطاط فکری و اخلاقی و روحی نشود و این بصیرت نیز با تقوا به دست می‌آید.


خداوند می‌فرماید: «إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا». فرقان یعنی نیرو و توانی که با آن حق را از باطل جدا کنید. به برکت این تقوا انسان، شیطان‌شناس نیز می‌شود. دشمن را هم می‌شناسد.
بیداری را باید سومین نیاز یاران مهدی (عج) عنوان کرد. یاور امام زمان (عج) باید هوشیاری و بیداری داشته باشد تا هر زمان که شیاطین برای فریب زدن آمدند، بیدار شود، دام ابلیس را بشناسد و از شیطان فرار کند. چون انسان خواب و چشم بسته سریع در چاه می‌افتد و این هم با تقوا ممکن است. «إنّ الذّین التّقوا إذا مسهم طائف من الشّیطان تذکروا فإذاهم مبصرون».
حال برای بیان ویژگی‌های یاران امام زمان (عج) باید گفت که خداوند می‌فرماید: «إن الأرض یرثها عبادی الصالحون» (زمین را بندگان صالح من به ارث می برند) پس وارثان زمین که امام زمان (عج) و یاران ایشان هستند، دو ویژگی دارند: 1-عبادالله‌اند 2- صالحین‌اند.
حال طبق آنچه از آیات الهی و توسط مفسران و متکلمین بزرگ اسلامی ویژگی‌های بندگان صالح عبارتند از:
متواضع اند، «عباد الرحمن الذّین یمشون علی الأرض هونا»
دارای بینش صحیح هستند، زیرا غرور در قلب و عقل آنان نفوذ نکرده است
اهل پرورش جاهلان جامعه‌اند، «وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»
اهل طاعت و سجده و قیامند، «و الذین یبیتون ربهم سجدا و قیاما»
خود را آلوده به گناه نمی‌کنند، «والذین یقولون ربنا أصرف عنا عذاب جهنم»
اهل اعتدالند، «إذا أنفقوا لم تسرفوا و لم یقتروا»
موحدند و غیر خدا را نمی‌خوانند، «لا یدعون مع الله الها آخر»
به جان انسان‌ها احترام می‌گذارند، «ولایقتلون النفس التی حرم الله إلا بالحق»
پاکدامنند، «ولایزنون»
دنبال پاکسازی روان خویش‌اند، «و من تاب و عمل صالحا»
جبران کننده عقب‌ماندگی‌ها و پرکننده خلأها هستند، «إلا من تاب و آمن و عمل صالحا»
حتی مرتکب مقدمات گناه هم نمی‌شوند و در مجالس گناه هم شرکت نمی‌کنند، «و إذا مروا باللغو مروا کراما»
کلامشان صحیح است، «و الذین لا یشهدون الزو»
اهل لغو نیستند، «و إذا مروا باللغو مروا کراما»
پرورش‌دهنده نسل سالم و مفیدند، «هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قره أعین»
امام دیگرانند، «و جعلنا للمتقین إماما»
کلام را گوش می‌دهند و از بهترین آن پیروی می‌کنند، «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه»
ایمان دارند، «قل یا عباد الذین آمنوا إتقوا ربکم»
بنده خدای متعال هستند و امور خود را واگذار به خدای متعال می‌کنند، بنده شهرت و پول و زر و زور و دنیا نیستند، «ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله»
شیطان را به زانو در آورده‌اند، «ولأغوینهم أجمعین إلا عبادک منهم المخلصین»
ویژگی‌های صالحین را دارند یعنی صددرصد اعمالشان صالح است، «والذین آمنوا و عملوا الصالحات لندخلنهم فی الصالحین»
امر ازدواج را برای جوانان را تسهیل می‌کنند، «و أنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم»
در کار خیر از همدیگر سبقت می‌گیرند، «و یسارعون فی الخیرات و أولئک من الصالحین»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( چهارشنبه 90/9/16 :: ساعت 5:0 عصر )
»» ...شهادت

خدایا تو می دانی چه می کشیم...

 

از یک سو باید شهید شویم تا آینده بماند،

 

از دیگر سو...

 

باید بمانیم تا آینده شهید نشود.

 

عجب درد ی است...

 

                                              شهید مهدی رجب بیگی

 

شادی روح امام و شهدا

 

و سلامتی مقام معظم رهبری

 

و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج)

 

اللهم طل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( جمعه 90/8/13 :: ساعت 7:0 عصر )
»» از شنبه آغاز شود ؛ 40 روز دعا و تضرع برای تعجیل در فرج

در پی شدت گرفتن ظلم و ستم به مسلمانان ـ و بویژه شیعیان در بحرین، عربستان، آذربایجان و پاکستان تعدادی از طلاب و فعالان سایبری حزب الله، با الگو گرفتن از دستور امام صادق(ع) برنامه‏ای تحت عنوان 40 روز دعا و تضرع برای تعجیل در فرج را برنامه‏ریزی کرده‏اند.


40 روز دعا و تضرع برای تعجیل در فرج

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ در پی شدت گرفتن بحران‏های جهانی و نیز ظلم و ستم فراوان به مسلمانان ـ و بویژه شیعیان در بحرین، عربستان، آذربایجان و پاکستان تعدادی از طلاب حوزه علمیه قم و نیز فعالان سایبری حزب الله، برنامه‏ای تحت عنوان 40 روز دعا و تضرع برای تعجیل در فرج را برنامه‏ریزی کرده‏اند.

این برنامه که از «روایات 40 روز گریه بنی اسرائیل برای فرج و نجات از دست فرعون» الگو گرفته است، از روز اول ذوالحجه آغاز و تا روز عاشورای امسال ادامه خواهد داشت و می‏تواند به شکل فردی و یا در هیأت‏های مذهبی انجام شود.

متن بیانیه این طلاب به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم انا نشکو الیک...

ضجه جهانی برای نجات

بیا دمی بنشین زارزار گریه کنیم

بیاکه که ازغم هجران یارگریه کنیم

زسوز ناله بلبل بهار می‏آید

بیا برای فراق بهار گریه کنیم

به ندبه امت موسی گرفت حاجت خویش

یک اربعین بنشین تا هزار گریه کنیم

امام صادق علیه السلام فرمودند: «فلما طال علی بنی اسرائیل العذاب ضجوا و بکوا الی الله اربعین صباحاً فاوحی الله الی موسی و هارون یخلصهم من فرعون فحطّ عنهم سبعین و مأه سنة، هکذا انتم لو فعلتم لفرج الله عنا، فاما اذ لم تکونو فان الامر ینتهی الی منتهاه» ؛ یعنی: «زمانی که عذاب بنی اسرائیل طول کشید، آنان ضجه زدند و چهل صبح به درگاه خدا گریستند و ضجه کردند. پس خداوند پس 170سال در فرج آنان تعجیل کرد و به موسی و هارون وحی نمود که آنان را از فرعون خلاصی بخشند. هم چنین شما اگر چنین کنید، خداوند فرج ما را می رساند و اگر مانند آنان نباشید، امر ظهور به انتهای زمان معین خود می‏رسد». (تفسیر عیاشی جلد 2 صفحه 154)

بنا بر این دستور، 40 روز ضجه و گریه جهانی به درگاه خداوند می‏کنیم تا در ظهور امام زمان(عج) تعجیل فرماید. برای وحدت رویه و از آنجا که دعای جمعی اثر بیشتری دارد و در این روایت هم به آن تصریح شده است زمان این 40 روز  از اول ذی الحجه تا روز عاشورا پیشنهاد می‏گردد.

پس بیایید همناله با شیعیان جهان ـ بویژه در بحرین، عراق، عربستان، یمن، پاکستان، هندوستان، آذربایجان، سوریه و لبنان ـ با توجه به طول هجران و غیبت مولایمان و شدت اضطرار خلق به سوی منجی الهی، به صورت فردی، خانوادگی و هیئتی دست نیاز به سوی خداوند مجیب و قریب و مهربان برداریم.

از اعمالی که می‏توان در این 40 صبح تضرع انجام داد "دعای فرج (عظم البلاء)"، "زیارت عاشورا"، "دعای علقمه"، "دعای عهد"، "دعای ندبه" و نیز "روضه امام حسین علیه السلام" است.

با التماس دعای فرج



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( چهارشنبه 90/8/4 :: ساعت 6:0 عصر )
»» بانوان مبلغه از رواج خرافات در جامعه جلو گیری نمایند



بانوان مبلغه از رواج خرافات در جامعه جلوگیری کنند  استاد جامعة الزهرا(س) بر لزوم تلاش مبلغات دینی در شهرهای مختلف کشور در راستای جلوگیری از رواج احکام جعلی در جامعه تاکید کرد. به گزارش سرویس استان‌های مرکز خبر حوزه، خدیجه فیروزی در دومین کارگاه آموزشی تربیت مربی احکام که با حضور 120 مبلغه در حوزه علمیه خواهران امام جعفر صادق(ع) شاهرود برگزار شد، گفت: مبلغات باید دوره‌های تخصصی تبلیغ را بگذرانند تا بتوانند در مقابل خطرات و شبهاتی که دشمنان برای نسل جوان ایجاد می‌کنند، پاسخگو باشند. استانها    شماره خبر: 119458       18:40 - 1390/10/14     


ادامه مطلب...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( پنج شنبه 90/6/24 :: ساعت 12:0 عصر )
»» زیرمیزی گرفتن در کشوراسلامی باب نشود



 آیت‌الله العظمی جوادی آملی: زیرمیزی گرفتن در کشور اسلامی باب نشود  اگر در دستگاهی گرفتن زیرمیزی و رومیزی باب شود، دیگران نیز به آن دستگاه طمع می‌ورزند، بنابراین نباید در نظامی که اسلامی است، زیرمیزی گرفتن باب شود.  به گزارش مرکز خبر حوزه، حضرت آیت الله جوادی آملی امروز در دیدار با سردار احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی که در موسسه علوم وحیانی اسرا برگزار شد، اظهار داشتند: برقراری امنیت یکی از ارکان مهم حکومت اسلامی است و این امر گاهی با ارعاب و تهدید و گاهی با کارهای فرهنگی انجام می‌شود که هر دو روش لازم و ضروری به نظر می‌رسد.

ویژه حوزه قم    شماره خبر: 119459       19:33 - 1390/10/14   


 

 


ادامه مطلب...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( پنج شنبه 90/4/23 :: ساعت 5:0 عصر )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

هفته ی بسیج برهمه ی بسیجیان عزیز گرامیباد
شهیدی که وصیت کرد روی سنگ قبرش فقط بنویسند؛ «بسیجی شهید»
دیدار رئیس و اعضای شورای عالی فضای مجازی با رهبر انقلاب
کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان!
پاداش حجاب
عاقد و bbc فارسی!
ویژگى‏هاى فرد سالم و بهنجار
حدیث سلسله الذهب
انقلاب ما محدود به ایران نیست
دهه فجر مبارک
پاسخ به شایعات دلایل اعدام عباسعلی خلعتبری
اپل همان سیب ممنوعه
21دسامبر سال 2012 قرار است پایان دنیا باشد???
عکس: دلیل سکوت اعراب در حوادث غزه
چهره های منفی کربلا چه کسانی بودند؟ ا
[همه عناوین(56)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 47
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 30996
» درباره من

آیین دانایان 6

» آرشیو مطالب
دی 90
آذر 90
مهر 90

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» طراح قالب