گفته شده که سال 1969 مانند سال های 1966 ، 1999 و ...برای گروهی موسوم به هزاره گرایان ، قِرَن تاریخی محسوب می شود. هزاره گرایان از جمله گروههای انجیلی هستند که با هدف برپایی اسراییل بزرگ و جنگ آخرالزمان ( با آرمان جنگ های صلیبی ) در انتظار بازگشت مسیح موعودشان به سر می برند. مسیحی که اساسا با حضرت مسیح بن مریم ( ع) متفاوت بوده و مسیح بن داوود به شمار آمده و از نسل حضرت عیسی مسیح (ع ) و مریم مجدلیه معرفی می شود.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( یکشنبه 91/6/19 :: ساعت 12:19 صبح )
تبیان در بررسی و تبیین مقوله عالم ذر آورده است: تعبیر عالم ذر و خصوصیات آن که مفسران، فلاسفه و متکلمان را به خود مشغول ساخته برگرفته از آیه 172 سوره اعراف و روایات متعددی است که در این زمینه نقل شده است. هر یک از این افراد در مواجهه با این آیه و روایات مربوط به آن توضیحاتی را ارائه داده اند که به طور کلی به سه دسته تقسیم می شوند: موافقان عالم ذر، مخالقان عالم ذر، و نظریه سومی که به نقد این دو دسته می پردازد. آنچه سبب به وجود آمدن دو دسته اول گردیده، برداشت اشتباه و سطحی آنان از وجود عالم ذر است و اما گروه سومی که برخی از مفسرین معاصر هستند به نقد این دو دیدگاه پرداخته اند. بحث از عالم ذر و کم و کیف آن را در بررسی نظرات موافق و مخالف مطرح کرده و سپس به نقد آنها پرداخته در خاتم نظریه صحیح را بیان می کنیم.
<**<** ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( شنبه 91/6/11 :: ساعت 12:0 صبح )
آیتالله مجتبی تهرانی از اساتید برجسته اخلاق گفت:هر عملی که در این عالم انجام میدهیم، اثر وضعی دارد و روی عمر ما اثر می گذارد. انسان میتواند با یک سنخ اعمال عمر را طولانی یا کوتاه کند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین دانایان 6 ( جمعه 91/6/3 :: ساعت 12:0 صبح )
مشرق - مرحوم علامه طباطبایى ذیل تفسیر شریف المیزان در دو سوره « قدر» و «دخان» مطالبی را مطرح کرده اند که در ادامه از نظرتان می گذرد.شب قدر یعنى چه؟مراد از قدر، تقدیر و اندازه گیرى است و شب قدر شب اندازه گیرى است و خداوند متعال دراین شب حوادث یک سال را تقدیر مىکند و زندگى، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و امورى ازاین قبیل را دراین شب مقدر مىگرداند.شب قدر کدام شب است؟در قرآن کریم آیهاى که به صراحت بیان کند شب قدر چه شبى است دیده نمىشود. ولى از جمعبندى چند آیه از قرآن کریم مىتوان فهمید که شب قدر یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان است. قرآن کریم از یک سو مى فرماید: « انا انزلناه فى لیله مبارکه.»( دخان / 3 ) این آیه گویاى این مطلب است که قرآن یکپارچه در یک شب مبارک نازل شده است و از سوى دیگر مىفرماید: « شهررمضان الذى انزل فیه القرآن.»( بقره / 185) و گویاى این است که تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است. و در سوره قدر مىفرماید: «انا انزلناه فى لیله القدر.» (قدر/1) از مجموع این آیات استفاده مىشود که قرآن کریم در یک شب مبارک در ماه رمضان که همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما این که کدام یک از شبهاى ماه رمضان شب قدر است، در قرآن کریم چیزى برآن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار مىتوان آن شب را معین کرد.در بعضى از روایات منقول از ائمه اطهار علیهم السلام شب قدر مردد بین نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان است و در برخى دیگر از آنها مردد بین شب بیست و یکم و بیست و سوم و در روایات دیگرى متعین در شب بیست و سوم است. (1) وعدم تعین یک شب به جهت تعظیم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نکنند.پس از دیدگاه روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام شب قدر از شبهاى ماه رمضان و یکى از سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم است. اما روایات منقول از طرق اهل سنت به طورعجیبى با هم اختلاف داشته و قابل جمع نیستند ولى معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم ماه رمضان شب قدر است (2) و در آن شب قرآن نازل شده است.تکرار شب قدر در هر سالشب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالى که قرآن درآن نازل شد نیست بلکه با تکرار سالها، آن شب نیز تکرار مىشود. یعنى درهر ماه رمضان شب قدرى است که درآن شب امور سال آینده تقدیر مىشود. دلیل براین امر این است که:اولا: نزول قرآن به طور یکپارچه در یکى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته ممکن است ولى تعیین حوادث تمامى قرون گذشته و آینده درآن شب بى معنى است.ثانیا: کلمه «یفرق» در آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم.» (دخان / 6 ) در سوره دخان به خاطر مضارع بودنش، استمرار را مىرساند و نیز کلمه «تنزل» درآیه کریمه «تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر» (قدر / 4 ) به دلیل مضارع بودنش دلالت بر استمرار دارد.ثالثا: از ظاهر جمله « شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن.»( بقره / 185 ) چنین برمىآید که مادامى که ماه رمضان تکرار مىشود آن شب نیز تکرار مىشود. پس شب قدر منحصر در یک شب نیست بلکه درهر سال در ماه رمضان تکرار مىشود.در این خصوص در تفسیر برهان از شیخ طوسى از ابوذر روایت شده که گفت: به رسول خدا (ص) عرض کردم یا رسول الله آیا شب قدر شبى است که درعهد انبیاء بوده و امر به آنان نازل مىشده و چون از دنیا مىرفتند نزول امر درآن شب تعطیل مىشده است؟ فرمود: « نه بلکه شب قدر تا قیامت هست.» (3)عظمت شب قدردر سوره قدر مىخوانیم: «انا انزلناه فى لیله القدر وما ادریک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر.» خداوند متعال براى بیان عظمت شب قدر با این که ممکن بود بفرماید: «وما ادریک ما هى هى خیر من الف شهر» یعنى با این که مىتوانست در آیه دوم و سوم به جاى کلمه «لیله القدر» ضمیر بیاورد، خود کلمه را آورد تا بر عظمت این شب دلالت کند. و با آیه « لیله القدر خیر من الف شهر» عظمت این شب را بیان کرد به این که این شب از هزار ماه بهتر است. منظور از بهتر بودن این شب از هزار ماه، بهتر بودن از حیث فضیلت عبادت است. چه این که مناسب با غرض قرآن نیز چنین است. چون همه عنایت قرآن دراین است که مردم را به خدا نزدیک و به وسیله عبادت زنده کند. و احیاء یا عبادت آن شب از عبادت هزار ماه بهتر است.از امام صادق علیه السلام سؤال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ ( با این که در آن هزار ماه درهر دوازده ماهش یک شب قدر است) .حضرت فرمود: « عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت درهزار ماهى که در آن شب قدر نباشد.» (4)وقایع شب قدرالف- نزول قرآنظاهر آیه شریفه « انا انزلناه فى لیله القدر» این است که همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبیر به انزال کرده که ظهور در یکپارچگى و دفعى بودن دارد نه تنزیل، که ظاهر در نزول تدریجى است.قرآن کریم به دو گونه نازل شده است:1- نزول یکباره در یک شب معین.2- نزول تدریجى در طول بیست و سه سال نبوت پیامبر اکرم (ص) .آیاتى چون «قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مکث ونزلناه تنزیلا.»( اسراء / 106 ) نزول تدریجى قرآن را بیان مىکند.در نزول دفعى (و یکپارچه)، قرآن کریم که مرکب از سورهها و آیات است یک دفعه نازل نشده است بلکه به صورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آیاتى که درباره وقایع شخصى و حوادث جزیى نازل شده ارتباط کامل با زمان و مکان و اشخاص و احوال خاصهاى دارد که درباره آن اشخاص و آن احوال و درآن زمان و مکان نازل شده و معلوم است که چنین آیاتى درست در نمىآید مگر این که زمان و مکانش و واقعهاى که دربارهاش نازل شده رخ دهد به طورى که اگر از آن زمانها و مکانها و وقایع خاصه صرف نظر شود و فرض شود که قرآن یک باره نازل شده، قهرا موارد آن آیات حذف مىشود و دیگر بر آنها تطبیق نمىکنند، پس قرآن به همین هیئت که هست دوبار نازل نشده بلکه بین دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصیل است. همان اجمال و تفصیلى که درآیه شریفه «کتاب احکمت ایاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر.»( هود / 1) به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن کریم به صورت اجمال و یکپارچه بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و در طول بیست و سه سال به تفصیل و به تدریج و آیه به آیه نازل گردید.ب- تقدیر امورخداوند متعال در شب قدر حوادث یک سال آینده را از قبیل مرگ و زندگى، وسعت یا تنگى روزى، سعادت و شقاوت، خیر و شر، طاعت و معصیت و... تقدیر مىکند.در آیه شریفه «انا انزلناه فى لیله القدر»( قدر / 1 ) کلمه «قدر» دلالت بر تقدیر و اندازهگیرى دارد و آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم.» (دخان / 6 ) که در وصف شب قدر نازل شده است بر تقدیر دلالت مىکند. چون کلمه «فرق» به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است. و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعهاى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازهگیرى مشخص سازند. امور به حسب قضاى الهى داراى دو مرحلهاند، یکى اجمال و ابهام و دیگرى تفصیل. و شب قدر به طورى که از آیه «فیها یفرق کل امر حکیم.» برمىآید شبى است که امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصیل بیرون مىآیند.ج- نزول ملائکه و روحبر اساس آیه شریفه « تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر.»( قدر / 4) ملائکه و روح در این شب به اذن پروردگارشان نازل مىشوند. مراد از روح، آن روحى است که از عالم امر است و خداى متعال دربارهاش فرموده است « قل الروح من امر ربى.»( اسراء / 85 ) دراین که مراد از امر چیست؟ بحثهاى مفصلى در تفسیر شریف المیزان آمده است که به جهت اختصار مبحث به دو روایت در مورد نزول ملائکه و این که روح چیست بسنده مىشود.1- پیامبر اکرم (ص) فرمود: وقتى شب قدر مىشود ملائکهاى که ساکن در «سدره المنتهى» هستند و جبرئیل یکى از ایشان است نازل مىشوند در حالى که جبرئیل به اتفاق سایرین پرچمهایى را به همراه دارند.یک پرچم بالاى قبر من، و یکى بر بالاى بیت المقدس و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طورسینا نصب مىکنند و هیچ مؤمن و مؤمنهاى دراین نقاط نمىماند مگر آن که جبرئیل به او سلام مىکند، مگر کسى که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشت خوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد. (5)2- از امام صادق علیه السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئیل بزرگتر است و جبرئیل از سنخ ملائکه است و روح ازآن سنخ نیست. مگر نمىبینى خداى تعالى فرموده: «تنزل الملئکه والروح» پس معلوم مىشود روح غیر از ملائکه است. (6)د- سلام و امنیتقرآن کریم در بیان این ویژگى شب قدر مىفرماید: «سلام هى حتى مطلع الفجر.»( قدر / 5 ) کلمه سلام و سلامت به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. و جمله «سلام هى» اشاره به این مطلب دارد که عنایت الهى تعلق گرفته است به این که رحمتش شامل همه آن بندگان بشود که به سوى او روى مىآورند و نیز به این که در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به این معنا که عذابى جدید نفرستد. و لازمه این معنا این است که دراین شب کید شیطانها هم مؤثر واقع نشود چنانکه در بعضى از روایات نیز به این معنا اشاره شده است.البته بعضى از مفسرین گفتهاند: مراد از کلمه «سلام» این است که در شب قدر ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام مىدهند.پى نوشتها:1- مجمع البیان، ج 10، ص519 .2- تفسیر الدرالمنثور، ج6 .3- تفسیر البرهان، ج4، ص488، ح26 .4- فروع کافى، ج4، ص157، ح4 .5- مجمع البیان، ج10، ص520 .6- تفسیر برهان، ج4، ص481، ح1.******بسم الله الرحمن الرحیمالحمد لله رب العالمین ...اعوذ بالله من الشیطان الرجیمحم × و الکتاب المبین × انا انزلناه فى لیلة مبارکة انا کنا منذرین × فیها یفرق کل امر حکیم × امرا من عندنا انا کنا مرسلین × رحمة من ربک انه هو السمیع العلیم × رب السموات و الارض و ما بینهما ان کنتم موقنین × لا اله الا هو یحیى و یمیت ربکم و رب ابائکم الاولین. (1- دخان / 1 - 8)راجع به سه چهار آیه اول این سوره مبارکه در جلسه پیش بحثشد (1) . آیه اول کلمه «حم» بود، آیه دوم «و الکتاب المبین» ، آیه سوم و چهارم هم مربوط به نزول قرآن در لیلة القدر و درباره خود لیلة القدر بود. در آیه چهارم مىفرماید: «فیها یفرق کل امر حکیم» در این شب جدا مىشود (تعبیر «جدایى» دارد) هر امر حکیمى. نتیجه تدبرهاى مفسرین درباره این آیه مختلف بوده است. بعضى گفتهاند مقصود این است که چون در این شب - و در واقع در یکى از این شبهاى لیلة القدر - قرآن نازل شد و به وسیله قرآن کریم دستورها و احکام بیان شد و به طور کلى بیان کردن یک چیز یعنى واضح کردن و روشن کردن و تفصیل دادن آن و در واقع بیرون آوردن آن از حد اجمال و ابهام به مرحله تفصیل و روشنى، پس «در این شب جدا مىشود هر امر حکیمى» . مقصود از این «امر» یعنى دستورهاى الهى، معارف الهى: این چیزهایى که به وسیله قرآ بیان شده است در این شب تفصیل داده شد. ولى البته این نظر، نظر صحیحى نیست، چون همین طور که عرض کردم این نظرها نظر مفسرین استبه حسب تدبرى که در آیات کردهاند. و بعضى مفسرین دیگر که این نظر را رد کردهاند - و درست هم رد کردهاند - گفتهاند آیه مىفرماید د راین شب جدا مىشود، تفصیل داده مىشود (نه شد). اگر مقصود همان نزول قرآن و بیان احکام و معارف به وسیله قرآن باشد، همین طور که فرمود: «انا انزلناه فى لیلة مبارکة» ما در شب پر برکتى قرآن را فرود آوردیم، بعد هم باید بفرماید: «و در آن شب که قرآن فرود آمد هر امر حکیمى به وسیله قرآن بیان شد» همین طور که در مورد نزول قرآن معنى ندارد گفته شود: «در هر شب قدر قرآن نازل مىشود» ; قرآن در یک شب قدر نازل شد. پس اگر مقصود از «فیها یفرق کل امر حکیم» تفصیل معارف و احکام به وسیله قرآن باشد، باید گفته مىشد که «در آن شب بیان شد» یعنى به صیغه ماضى گفته مىشد: «فیها فرق کل امر حکیم» در صورتى که به صیغه مضارع گفته شده است و این از نظر علماى ادب روشن است که فعل مضارع دلالتبر استمرار مىکند، یعنى [دلالت مىکند بر] یک امر جارى و دائمى که پیوستگى دارد و همیشه هست، نه یک امرى که در گذشته بود و قطع شد; یک امرى که وجود دارد. بنا بر این این آیه مىخواهد بفرماید که در شب قدر چنین چیزى وجود دارد; و خود این آیه هم باز دلیل بر این است که لیلة القدر همیشه هست، یعنى لیلة القدر مخصوص به یک شب نیست آن طور که بعضى اهل تسنن گفته اند که لیلة القدر اختصاص داشتبه زمان پیغمبر و با فوت رسول اکرم لیلة القدر منتفى شد. معلوم مىشود که چنین چیزى نیست، چون وقتى که مىگوید در این شب به طور استمرار همیشه جریان این است، دلیل بر این است که خود لیلة القدر هم براى همیشه باقى است نه اینکه از بین رفته است، و بعلاوه معنى ندارد که لیلة القدر از میان برود، تا زمان پیغمبر هر سال لیلة القدر وجود داشته باشد و بعد از پیغمبر لیلة القدر از بین برود. مثل این است که بگوییم بعد از پیغمبر ماه رمضان رفت. ماه رمضان، دیگر زمان پیغمبر و غیر زمان پیغمبر ندارد. لیلة القدر شبى از شبهاى ماه رمضان است و همین طور که ماه رمضان، بودن و نبودنش به بودن و نبودن پیغمبر نیست لیلة القدر هم این گونه است.پس مقصود از این که «در این شب تفریق مىشود» چیست؟ کلمه «فرق» همین چیزى است که ما مىگوییم «تفریق» ; یعنى دو چیز را که اول با هم هستند وقتى از یکدیگر تجزیه کنند و تفصل بدهند، این را مىگویند «فرق» ; است. این، هم در امور عینى و هم در امور ذهنى و فکرى درست است. اگر شما یک مطلب علمى را کاملا تجزیه کنید و بشکافید این هم باز خودش «فرق» و «تفریق» و «تفصیل» است; و «تفصیل» در خود قرآن هم آمده. قرآن کریم مىفرماید: « و ان من شىء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» (2) هیچ چیزى نیست (این دیگر اختصاص به مساله وحى ندارد، شامل این سنگ و خاک و درخت هم هست، شامل همه چیز هست) هیچ چیزى نیست (با یک لحن قاطع استثنا ناپذیرى) مگر آنکه خزائن آن در دست ماست و ما آن را به اندازه معین و معلوم و حساب شده فرو مىفرستیم. در این تعبیر قرآن همه چیز فرو آمده، از آسمان فرود آمده، حتى زمین هم از آسمان فرود آمده، حتى این آسمان هم از آسمان فرود آمده; نه فقط زمین فرود آمده از آسمان، آسمان هم فرود آمده از آسمان، خاکو آب و باد هوا و آتش و هر چه که شما در نظر بگیرید امر فرود آمدنى است; یعنى هر چیزى در نزد پروردگار حقیقتى و بلکه حقایقى دارد و خلقتش در این عالم در واقع تنزل و نزول آن حقیقت است، یا به تعبیر دیگر مثل این است که سایه آن حقیقت در این عالم اسمش مىشود «امر مادى» ، «امر زمانى» ، «امر مکانى» .میرفندرسکى قصیده بسیار عالى حکیمانه عارفانهاى دارد که از شاهکارهاى ادبیات فارسى است (ادبیات به معنى اعم را عرض مىکنم، یعنى ادبیاتى که شامل معنى و معرفت است). این قصیده شرح شده است; قصیدهاى است که یک حکیم گفته نه یک شاعرى که فقط مىتوانسته الفاظ را سر هم کند; مىگوید:چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستى صورتى در زیر دارد آنچه در بالاستىمقصود از «بالا» این آسمان نیست، خود آسمان هم در این منطق باز آن زیرین است; آن یک آسمان فوق آسمان است.صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستىاین همان معنا و مفهوم «نزول» را بیان مىکند که هر چیزى، حتى خود زمین، حتى آسمان از آسمان دیگر نازل شده; اما معنى این «نزول» این نیست که این [شىء] با همین شکل، با همین خصوصیتبا همین قدر و با همین حد در یک جاى دیگر بوده، آن را از آنجا برداشتهاند آوردهاند اینجا; مثل اینکه این آدم در یک جایى بوده، او را از آنجا برداشتهاند، به یک وسیلهاى - مثلا با هواپیما - آوردهاند اینجا گذاشتهاند; نه، این «نزول» همین چیزى است که در اینجا قرآن از آن تعبیر به «فرق» مىکند، تفصیل و تجزیه است، (فیها یفرق کل امر حکیم)، فرق و جدایى است.این تشبیه، ضعیف است ولى باز نسبتا مىتواند چیزى را بفهماند: شما خودنویستان را جوهر مىکنید. در مخزن این خودنویس شما جوهر زیادى هست. بعد با این خودنویستان شروع مىکند به نوشتن، یک نامه مىنویسیدى: «حضور مبارک دوست عزیزم جناب آقاى الف ...» اگر از شما بپرسند که این کلمات چیست؟ مگر غیر از همین جوهرهاست که روى صفحه کاغذ قرار گرفته؟ اصلا غیر از این جوهر که چیزى نیست. آیا این جوهر الآن به وجود آمد؟ این جوهر نبود؟ [پاسخ مىدهید] چرا بود. این جوهرها در مخزن که بود حد نداشت، شکل نداشت، از یکدیگر جدا نبودند، این خصوصیات نبود; این بود که در آنجا فقط اسمش جوهر بود و بس، ولى وقتى همان جوهر - نه چیز دیگرى - در اینجا مىآید حد و شکل و کیفیت مىپذیرد، این مىشود «حضور» آن مىشود «محترم» . در اینجا دیگر «محترم» غیر از «حضور» است. هیچ وقت انسان «حضور» را با «محترم» اشتباه نمىکند، چنانکه «الف» را با «ب» و «ب» را با «ج» اشتباه نمىکند. اینها که در سابق متحد و یکى بودند و در آنجا اساسا جدایى و چندتایى نبود و وحدت بود، در مرحله نوشتن بر آن کثرت و فرق و جدایى حکمفرما شد. البته با همین مخزن هم مىشد شما بجاى «حضور محترم ...» چیز دیگرى بنویسید و شکل دیگرى به آن بدهید، ولى دستشما آمد این شکل را به آن داد. پس این کلمات را شما در اینجا به وجود آوردید ولى کلمات به یک معنا قبلا وجود داشت اما نه به صورت کلمه و جدایى. این است که در آنجا به تعبیر قرآن: «احکمت ایاته» ، به مرحله احکام وجود داشت، در اینجا به مرحله تفصیل: «کتاب احکمت ایاته ثم فصلت» (3) . این دو نزول قرآن بر پیغمبر این طور است. آن دفعه اول که قرآن بر پیغمبر نازل مىشود که کلمه و حرف و آیه و این حرفها نیست مثل این است که این خود نویس پر بشود. خودنویس پر مىشود اما از حقیقتى پر مىشود که در آن هیچ لفظ و کلمهاى نیست. مرحله دوم نزول قرآن آن وقتى است که هما پرشدهها بعد به صورت کلمات و الفاظ در مىآید. مولوى یک شعر خیلى عالى در این زمینه دارد (هرچه در این زمنه گفتهاند از این آیه قرآن بیرون نیست: «و ان من شىء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» ) مىگوید:متحد بودیم و یک گوهر همه بى سر و بى پا بدیم آن سر همهیک گهر بودیم همچون آفتاب بى گره بودیم و صافى همچو ابچون به صورت آمد آن نور سره تا ابد چون سایههاى کنگرهکنگره ویران کنید از منجنیق تا رود فرق از میان آن فریقمقصود از «ویران کردن» این است که وقتى شما از آن دید نگاه کنید مىبینید همه به یک اصل و یه یک وحدت بر مىگردند.پس این «فیها یفرق کل امر حکیم» که به صورت مضارع و مستقبل آمده و یک امر جارى را دارد بیان مىکند که همیشه این امر جارى وجود دارد، نمىتواند اختصاص به نزول قرآن داشته باشد، بلکه [ناظر] به نزولى [است] که همه چیز دارد. حال این چه رابطهاى است میان این نزول تدریجى همه اشیاء از آن اصل و مبدا خودشان با لیلة القدر؟ آن رابطهاى است که عالم تکوین با انسان کامل دارد، که در جلسه پیش این مطلب را بیان کردیم. پس «فیها یفرق کل امر حکیم» هر امر حکیم - که در اینجا مقصود از «حکیم» همین چیزى است که عرض کردیم، یعنى در حال احکام و وحدت و بساطت است - در این شب از یکدیگر جدا مىشوند، تنزل پیدا مىکنند و به صورت حدود و اشکال و خصوصیات در مىآیند.«امرا من عندنا انا کنا مرسلین» باز [آن] دو احتمال در اینجا هم آمده است. یکى اینکه «فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا» این امر همان امر باشد: هر امر حکیم در حالى که کارى است، امرى است، شانى است از نزد ما; یعنى همه اینها از ناحیه ماست. آن وقت «انا کنا مرسلین» هم قهرا شامل همه اشیاء مىشود. احتمال دیگرى اینجا دادهاند و آن اینکه این «امرا من عندنا» به این آیه «فیها یفرق کل امر حکیم» نمىخورد، به «انا انزلناه فى لیلة مبارکة» مىخورد که آن وقت اختصاص به قرآن پیدا مىکند. «انا انزلناه فى لیلة مبارکة ... امرا من عندنا» در حالى که قرآن امرى است از ناحیه ما.بعد مىفرماید: «انا کنا مرسلین» . نظیر «انا کنا منذرین» در دو آیه قبل است. در «انا کنا منذرین» این مطلب را در جلسه پیش عرض کردیم; وقتى قرآن مىفرماید: «انا انزلناه فى لیلة مبارکة انا کنا منذرین» ما چنین بودهایم که همیشه منذر بشر بودهایم و همیشه بشر را هدایت مىکردهایم، مىخواهد بگوید که این دفعه اول ما نیست که ما انذار خودمان و هدایتبشر را از قرآن شروع کرده باشیم، بلکه از روزى که بشر به روى زمین آمده استخداوند شان انذار خودش را به وسیله پیغمبران داشته است. در «انا کنا مرسلین» هم مطلب همین است: ما همیشه چنین بودهایم که رسول مى فرستاده ایم. این که قرآن [این مطلب را] ذکر مىکند - و در اختبار هم این مطلب خیلى توضیح داده شده و تفسیر شده - در مساله اصطلاح «دین شناسى» یا «تاریخ ادیان» نظر خاص قرآن را بیان مىکند و آن اینکه از نظر قرآن از لحظه اولى که بشر عاقل متفکر بر روى زمین آمده است رسول الهى بر روى زمین بوده; یعنى این جور نبوده که دورهها بر بشر گذشته است و بشر همین طور در جهالتها و نادانیهاى خودش مىلولیده، پرستش هم از بت پرستى به معنى اعم مثلا از پدرپرستى به قول فروید شروع شده و بعد رئیس قبیله را بپرستند و بعد کم کم به بت و به ارباب انواع برسند، آن آخرین مرحله که مىرسد پیغمبرانى م آیند ظهور مىکنند و مردم را به خداى یگانه دعوت مىکنند; نه، چنین چیزى نیست. اینها تاریخ هم نیست که کسى بگوید تاریخ است. آنها هم که مىگویند، منشا حرفشان حدس و تخمین است، چون اینها مربوط به ازمنهاى است که خود آنها اینها را «ازمنه ما قبل تاریخ» مى نامند.پس اینها تاریخ نیست، فرضیات و حدسیات است، و واقعا عجیب هم هست! وقتى یک نفر دانشمند به بتبست مىرسد گاهى یک فرضیاتى مىگوید که یک آدم عادى هم به او مىخندد. فرضیاتى را که دانشمندان گفتهاند در کتابها با آب و تاب مىنویسند در صورتى که مطالبى که به وسیله وحى و انبیاء رسیده اگر از نظر همان ظاهر منطق هم بخواهید [در نظر] بگیرید این عجیبتر از آن نیست، ولى این جلب نظرشان نمىکند. مثلا فروید وقتى مىخواهد ریشه پرستش را به دستبدهد که چطور شد که بشر به فکر پرستش افتاد - چون او مىخواهد به فطرت یا غریزه الهى اعتقادى نداشته باشد; اینها تاریخ هم که عرض کردیم نیست که بگوییم گوینده مدرکى بر خورد کرده - آمده فرض کرده و گفته استشاید چنین چیزى بوده. او چون تکیهاش روى غریزه جنیسى است این جور فکر کرده که در ادوار خیلى قدیم پدر خانواده - که از همه قویتر بود - همه جنس اناث خانواده را به خودش اختصاص مىداد، یعنى غیر از آن زنهایى که از آنها بچه مىآورد و به خودش اختصاص داشت دخترهایش را هم که بزرگ مىشدند جزء حرم و حریم خودش قرار مىداد و پسرها را محروم مىکرد. پسرها دو احساس متناقض نسبتبه این پدر داشتند، یک احساس محبت آمیز و یک احساس نفرت آمیز. احساس محبت آمیز براى اینکه او قهرمان خانواده بود، بزرگ خانواده بود، حامى خانواده بود، نان آور خانواده بود و اینها را در مقابل دشمن حفظ مىکرد. از این جهتبه او به نظر محبت و احترام نگاه مىکردند. ولى از طرف دیگر (او همه احساسات را متمرکز در حس جنسى مىداند) چون همه جنس انثا را به خودش اختصاص داده و آنها را محروم کرده بود، یک حس کینه و حسادت عجیبى نسبتبه او داشتند. این دو حس متناقض از آنجا پیدا شد. روزى بچهها آمدند دور هم جمع شدند (عرض کردم اینها همه خیال است) گفتند این که نمىشود که تمام زنها را جمع کرده براى خودش و ما را محروم کرده است. ناگهان تحت تاثیر احساسات نفرت آمیزشان قرار گرفتند، گفتند پدرت را در مىآوریم، مىکشیمت; دسته جمعى ریختند او را کشتند. بعد که کشتند آن احساس محبتآمیز و احترام قهرمانانهاى که نسبتبه او داشتند ظهور کرد، مثل هر موردى که وقتى انسان روى یک احساس کینهتوزى یک کارى مىکند بعد که کارش را کرد دیگر کینه کارش تمام مىشود و تازه احساسات دیگرش مجال ظهور پیدا مىکند.
اگر شخصی که در جامعه با صحنه خشونت واقعی مواجه میشود، بازدارندگی اندکی دارد، به این علت است که او صحنه مجازی را به صورت ذهنی، تجربه کرده است.افرادی که تا به حال با یک اسلحه واقعی شلیک نکردهاند و فقط به تمرین تیر اندازی با بازیهای ویدیویی سرگرم بودهاند، هنگام تیر اندازی با یک اسلحه واقعی برای اولین بار، هدف گیری خوبی دارند.
اثرات منفی بازیهای رایانهای
رایانه و اینترنت مانند هر پدیده اجتماعی دیگر، برخی پیامدهای روانی – اجتماعی را در پی دارد. القای خشونت و پرخاشگری، القای برخی ارزشهای فرهنگی خاص و القائات سیاسی و عقیدتی و به همین ترتیب، وابستگی رفتاری که به رایانه و اینترنت پدید میآید.
نبود سیستم واحد
چرا یک سیستم رده بندی جهانی در دنیا وجود ندارد؛ تا بتوان بر اساس آن، دستهبندی واحدی برای همه ترسیم کرد؟ علت این موضوع به امور زیر برمیگردد:
1. هنجارهای اجتماعی متفاوتند.
2. قوانین مدنی متفاوتند.
3. ارزشهای دینی متفاوتند.خشونت
4. عواطف و احساسات متفاوتند.
5. اصول تربیتی متفاوتند.3
نباید فراموش کرد که فطرت، واحد است و در تمام انسانها موجود است. فطرت انسانها ذاتا پاک و بیآلایش است و ما میتوانیم به فطرت مراجعه کنیم و به مشترکات فراوان برسیم. اگر بازیهایی را که موافق و مخالف فطرتند دسته کنیم، بسیار پیشرفت کردهایم.
محتواها
برخی آسیبهای مهم بازیها عبارتند از:
الف. خشونت.4
ب. ترویج مصرف مواد مخدر.
ج. محرکهای جنسی.
د. وحشت و ترس.
ح. نقض ارزشهای دینی و اجتماعی.
و. ایجاد نا امیدی.
ز. ترویج زندگی غربی.
ه. ترویج و آموزش جادوگری.
شواهد و اطلاعات گردآوری نشان میدهند که کلوپها و گیم نتها، حاوی عملکردهای منفی نیز هستند. مواردی مانند شرط بندی و قماربازیها، سیگار کشیدن، رد و بدل شدن فحش و ناسزا بین کاربران، دزدی پول، رد و بدل شدن فیلمها و سی دیهای نامناسب، وجود مشروبات الکلی، مواد مخدر و... از جمله مسائلی هستند که در فضای کلوپها و گیمنتهای شهرهای مختلف ایران قابل مشاهدهاند.
موارد آسیب زای مهم بازیها عبارتند از:
1. خشونت
نمایش خشونت، یعنی نمایش رفتاری که برای آسیب رساندن به دیگری از کسی سرمی زند و شامل تخریب اموال و دارایی و آسیب رساندن، نابودکردن، از کار انداختن غیر جاندار، بالا بردن صدا با هدف اعمال خشونت، درگیری تن به تن با هدف آسیب رساندن به صورت فیزیکی، هرگونه آسیب جسمی و روحی و گرفتن حیات از یک موجود جاندار میشود.آن چه در بازیهای رایانهای حائز اهمیت است، تجربة ذهنی رفتار خشونت آمیز از طریق بازی و دیدن آن است.
اگر شخصی که در جامعه با صحنه خشونت واقعی مواجه میشود، بازدارندگی اندکی دارد، به این علت است که او صحنه مجازی را به صورت ذهنی، تجربه کرده است.افرادی که تا به حال با یک اسلحه واقعی شلیک نکردهاند و فقط به تمرین تیر اندازی با بازیهای ویدیویی سرگرم بودهاند، هنگام تیر اندازی با یک اسلحه واقعی برای اولین بار، هدف گیری خوبی دارند.
با در نظر گرفتن مطالبی که در بالا مطرح شد، خشونت شبیه سازی شده و خشونت در دنیای واقعی، با هم مرتبط هستند. در بازیهای رایانهای، گیمر، یک خشونت و یا ترس غیر قابل توصیفی را تجربه میکند؛ البته این تجربه از پشت یک صفحه نمایش است و در حقیقیت بین عامل خشونت و آن موضوع مورد خشونت، فاصله وجود دارد. در این حقیقت، این فاصله و مرز باعث میشود که فرد یک برتری اخلاقی و تسلط برآن چیزی که نمایش داده میشود، داشته باشد. همچنین وجود این فاصله باعث میشود که این اضطراب کمتر حس شود.
تکرار بازی باعث میشود که فرد در موقعیت حقیقی از دیدن خشونت شوکه نشود و به راحتی با آن کنار بیاید. فاصله بین تصویر و متن، درک و شناخت و درک و دریافت در ارتباط بین کنسول و آواتار آن که در بازی وجود دارد، ابتدا به صورت غیر واقعی است؛ ولی با گذشت زمان، کم کم این فاصله از بین میرود و آسیبهای حاصل از نگرانیهای اخلاقی به وجود میآیند.
در درون هویت، نوعی احساس خطر وجود دارد. منیت یک تهاجم، درونی است و ساختار پارانوییدی دارد؛ در حالی که خشونت در زمان دفاع فرد از خود، برون ریزی احساس خشم بر دیگری است و اینها عواقبی دارند که باید آنها را در بازیهای رایانهای خشونتآمیز، بررسی کرد. کسانی که طرفدار پخش تصاویر خشونتآمیز هستند، بر این باورند که فرد با دیدن این گونه نمایشها، نوعی واکنش اخلاقی از خود بروز میدهد و در زمان واقعی به درستی میداند که چه کاری باید انجام دهد.
روزنامه نگاران و گزارشگران از این فراتر رفته، به اعتقاد آنان، مردم باید شاهد صحنههایی که آنان دیدهاند، باشند؛ ولی در مورد بازیهای رایانهای، موضوع متفاوت است. در این بازیها تصاویری که دیده میشوند، تنها منظر دور ندارند؛ بلکه در بازی، دشمنانی وجود دارند که باید کشته شوند؛ تا نجات حاصل شود. این نقشهای گوناگون و خشونتهای متفاوتی که بازیکن در بازی میبیند، اصول اخلاقی فرد را تهدید میکند و فردیت شخص را از بین میبرد.
تفاوت خشونتی که در بازیهای رایانهای وجود دارد، با خشونتی که در دیگر رسانهها وجود دارد، در این است که در بازیهای رایانهای تعامل وجود دارد و ممکن است فرد به طور عمیقی درگیر بازی شود و این درگیری بیش از حد ممکن است؛ به طوری که شخص در کنترل خود با مشکل مواجه میشود و این امر هنگامی که فرد نمیتواند یک بی نهایت را تصرف کند و بر یک بیکران غلبه نماید، ایجاد میشود.
گیمر در دنیای بازی، با یک سری فاصله روبهرو است و وقتی در دنیای واقعی قرار میگیرد، این فاصله از بین میرود و فرد با آزادی و انعطافپذیری بیشتری مواجه است و به این ترتیب، دستور دادن و خشونت، لذتبخش میشود.براساس تحقیقات جدید دانشگاه ایالت میشیگان، بازیهای ویدیویی خشن، مغز انسان را در حالت مبارزه قرار میدهد و آن را برای پرخاشگری آماده میکند و در واقع، الگوی فعالیتهای مغزی میتواند، تحت تأثیر خشونت مجازی باشد.
2. اعتیاد5 و مواد مخدر
مشاهدة مصرف تنباکو و یا مواد مخدر در بازیها، میتواند تابوی درونی- اجتماعی مصرف نکردن آنها را برای مخاطب، شکننده کند و نا خواسته ترویج برای مخاطب باشد. این رفتار وقتی توسط قهرمان داستان انجام شود. آسیب به مراتب بیشتری خواهد داشت، عبور از این خط قرمز به ویژه برای نوجوانان، یک آسیب بسیار جدی است و زمینهساز اعتیاد به مصرف مواد مخدر در خارج میشود.
3. تحریکهای جنسی
یکی از موارد بسیار مشهود در بازیها، ترویج و آموزش تنوعطلبی جنسی، روابط جنسی خارج از هنجارهای اجتماعی، توصیههای غیر مذهبی، مانند هم جنس گرایی است و همچنین تجاوز از یک طرف و از طرف دیگر عریانی یا پوشش نیمه عریان و رفتارهای تحریک آمیز در بازیها، میتواند منجر به آسیبهای روحی و جسمی شود. چگونگی نوع آشنایی کودکان و نوجوانان در بازیها دربارة روابط جنسی نیز مورد توجه و اهمیت خاصی است و نوجوانان با مسائلی آشنا میشوند که از لحاظ سنی نباید به این زودی درگیر آنها شوند و به نوعی تشویق و ترغیب به سوی بلوغ زود رس است و برای جوانان، موجب ایجاد شوق در این امور غیر اخلاقی است.
4. تضاد در هویت
امکان انتخاب آواتار زن یا مرد در بازی، باعث بروز مشکلاتی میشود؛ مثلاً پسری که میل جنسی بالایی دارد، از انتخاب دختری زیبا که او نیز میل جنسی بالایی داشته، لذت میبرد و حتی به این طریق بر شرمی که از جنس مخالف خود دارد، غلبه میکند. در بازی، کسانی که میل جنسی بالایی دارند و یا حتی دوجنسه هستند، قادرند سناریوهای بسیاری را بازی کنند. وجود داستان، تصویر، نور و صدا و نیز حسی که بازی در اختیار بازیکن قرار میدهد، مسائل روانی او را تحت الشعاع قرار میدهد که این، اصول اخلاقی فرد را شکل میدهد.
در میان نوجوانان، هویت جنسی، مسئلهای واقعی است که پسران و دختران درگیر آن شده، معنای زن بودن و مرد بودن را نمیدانند. مسئله سکس و همجنس گرایی، اضطراب مسائل جنسی را در میان آنها بالا میبرد. همچنین همجنس گرایی خانمها و آقایان و دو جنس گرایی در مدارس، بسیار زیاد میشود و دختران و پسران خیلی زود به بلوغ میرسند و نیاز به داشتن دوست از جنس مخالف در آنها زیاد میشود.
اضطرابهای پست مدرن در شکل گیری هویت، منجر به رفتارهای هیستریک میشود و دختران و پسران در این سنین، رفتارهای هیستریک زیادی از خود نشان میدهند. آنان نقشهایی را که جامعه به عهده آنان میگذارد، نمیپذیرند و تلاش میکنند تا در نقشهای مجازی دیگری قرار بگیرند. دختران در معرض خشونت قرا میگیرند و میدانند که چطور با آن مقابله کنند و پسران نیز حس قرار گرفتن در مقابل جنس مخالف را فرا گرفته، احساسات خود را نشان میدهد.
5. ترس
یکی از جذابیتهای کاذب بازیهای رایانهای، ایجاد ترس و وحشت است. ترس، نوعی احساس درونی مبنی بر عدم امنیت و بیاعتمادی به فضای موجود است و پی آمدهایی مانند تزلزل شخصیتی و عدم خود باوری را در بردارد.این احساس درونی ممکن است به آسیبهایی نظیر اضطرابهای مزمن، لکنت زبان در کودکی و بیماریهای قلبی-تنفسی و همچنین حس بدبینی و رفتارهای محافظه کارانه در محیط اجتماعی منجر شود.
6. نقض ارزشهای دینی
بازیهایی که بر اساس زندگی هی سکولار و اومانیستی طراحی شدهاند، اصولاً دین و مذهب در آنها جایگاهی ندارد و موجب شکستن حریمهای دینی میشوند.6ارائه شخصیتهایی با ویژگیهای ضداخلاقی و پوششهای نامناسب در کنار منزوی شدن نوجوانان، میتواند سبب نهادینه شدن ارزشهای منفی اخلاقی شود.
برخی موارد نقض ارزشهای دینی منطبق عبارتند از:
الف. نقض اصول اساسی یا باورهای دینی و اعتقادی؛ مانند بهشت و جهنم و ایجاد باورهای کاذب دینی و نمایش الگوهای خرافاتی.
ب. بی توجهی به توصیههای دینی و انجام محرمات،؛ مانند مصرف مشروبات الکلی و قمار و روابط غیر اخلاقی و نامشروع.
ج. بیحرمتی به اولیای خدا و پیروان و ضعیف نشان دادن مسلمانان یا تبعیض میان مسلمانان و غیرمسلمانان.
د. توهین به مکانهای مقدس و مورد احترام ادیان؛ مانند توهین به مسجد و کلیسا.
7. نقض هنجارهای اجتماعی
دانش آموزانی که بازیهای رایانهای انجام میدهند، نسبت به دیگر دانشآموزان خشونت و پرخاشگری بیشتری از خود نشان میدهند و از جنبه مشارکت اجتماعی، کمتر از دانشآموزانی هستند که اینگونه بازیها را انجام نمیدهند؛ اما از نظر وضعیت تحصیلی، هر دو گروه در سطح یکسان و مشابهی هستند.استفاده از کلمات رکیک و رفتارهای ناشایستی که منجر به هنجارشکنی اجتماعی میشود، مانند دزدی کردن، یکی از آسیبهایی است که کودکان و نوجوانان در این بازیها با آن آشنا میشوند. همچنین ایجاد فضایی برای تجربة ذهنی و روانی مخاطب، برای انجام رفتارهایی که مردم آزاری تلقی میشوند، از دیگر آسیبهایی است که میتواند منجر به اختلالات شخصیتی و اجتماعی فرد شود.
8. ناامیدی
ناامیدی در این بازیها به دو صورت زیر ظهور پیدا میکنند:
الف. احساسی است که بازیکن بر خلاف میل خود مجبور است عملی را انجام داده، یا انجام ندهد. این اتفاق باعث ایجاد نوعی عذاب وجدان و احساس گناه در او میشود که با گذشت زمان تبدیل به عادت و سرانجام به اخلاق رفتاری میشود.
ب. احساسی است که بازیکن دچار یأس و سردرگمی در بازی میشود؛ به صورتی که در بازی، هیچ هدف امیدبخشی را دنبال نکند یا در پایان بازی متوجه شود که هدف دنبال شده در بازی، پوچ و بیمعنی بوده است؛ اما در او شوق کاذبی ایجاد شده، تا بازی دیگری را امتحان کند و به تجربه بنشیند و این دارای حد و حصری نیست و گاهی منجر تخریب سلولهای مغزی میشود.
ج. احساس غم عمیقی است که بازیکن پس از، از بین رفتن یکی از کاراکترهای محبوب بازی تجربه میکند.
سیدغلامحسن خاکزاد شاهاندشتی
منبع :ماهنامه پرسمان شماره 111
ادامه دارد..............
هدف، تنها آخر کار و اخر بازی نیست؛ بلکه هدف در حین بازی به شما القا میشود و خشونت، ترس، وحشت، مسائل جنسی و هرزگی در زمان بازی بر نا خود آگاه انسان که به شدت فعال است، تأثیر مستقیم میگذارد و بازیکن را به طرف مطلوب خود سوق میدهد.
بازیهای رایانهای، ابزار قدرت نرم
بازیها به ابزارهای رسانهای بسیار تأثیرگذاری تبدیل شدهاند و به دلیل ویژگیهای خاص، توانایی فرهنگسازی و تغییر رفتار را در جوامع گوناگون دارند. این ابزار رسانهای، فرصتی جدید را در دست نیروهای نظام غربی، به ویژه آمریکا قرار داده تا به وسیلة آن به توجیه دو دهه عملکرد خود در جهان بپردازد و اذهان جامعه جهانی را به سمت توجیه افکار خود، سوق دهند.
امروز استکبار جهانی، دنیای اسلام را صریحاً تهدید میکند و سخن از جنگ صلیبی میگوید و شبکه استکباری صهیونیست و سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس در همه دنیای اسلام، سرگرم فتنه انگیزیاند و هزارها فیلم سینمایی و بازی رایانهای و امثال آن را با هدف زشت نمایاندن چهره اسلام و مسلمین، تولید و روانه بازارها میکنند.
باندهای بین المللی زر و زور که برای تسلط بر منافع ملتها، سازمان نظامی ناتو را تشکیل داده بودند، اکنون برای نابودی هویت ملی جوامع بشری و تحقق بیشتر اهدافشان، در پی تشکیل «ناتوی فرهنگی» هستند؛ تا با استفاده از امکانات زنجیره ای متنوع و بسیار گسترده رسانهای، سررشته تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها و ملتها را به دست بگیرند که باید هشیارانه این مسئله را زیر نظر داشت.1
تاریخچه شکل گرفتن اولین بازیهای رایانه ای:
تولید بازیهای رایانهای دنیا به سال 1962م. باز میگردد؛ زمانی که استیفن راسل، یکی از دانشجویان دانشگاه MIT، اولین بازی رایانهای را با نام جنگ فضایی نوشت. این بازی بر روی رایانهای به نام PDP1 -که اندازهای در حدود یک اتومبیل داشت- اجرا میشد. داستان بازی، همان جنگ سفینهها بود و شما باید سفینه طرف مقابل را نابود میکردید. بعد از آن، شرکت آتاری در سال 1973م. بازی پونگ را ساخت که یک بازی ساده و متشکل از تعدادی مستطیل سیاه و سفید بود که چندان خلاقیتی در آن وجود نداشت؛ اما آغاز بازیهای رایانهای در ایران (1360)، با بازیهای آتاری شروع شد.
بازیهای رایانهای، مربیان نسل فردا
در ایالات متحده، این بازیها بر طیف گسترده ای از اجتماع - از هر سن، شغل یا جنسیتی - تأثیر میگذارند. بنابراین، حتماً باید تأثیر واقعی بازیها بر ذهن و رفتار مردم را درک کنیم؛ تا بفهمیم که آنها چطور بر برداشت ما از دنیای اطرافمان، تأثیر میگذارند و چه تفاوتی با دیگر رسانهها دارند.اهمیت جوانان به عنوان بخشی از اجتماع در خاورمیانه امروزی، روز به روز بیشتر میشود.
از این رو، طرح این سوال اهمیت دارد که جوانها در هر منطقه با کدام بازیهای کامپیوتری بازی میکنند و هویت شخصیتهای اصلی این بازیها چطور شکل گرفته است؛ زیرا این موضوع به نوعی به معنای خودِ مجازی بازیکن است. وقتی بحث هویت اسلامی یا عربی در بازیهای ویدیویی مطرح میشود، باید بازیهای منطقه خاورمیانه و قهرمانها و نمونههایی از نقشهایی را که این بازیها به بازیکن ارائه میدهند، بررسی کنیم؛ اما از آن جا که اغلب بازیهای موجود در بازارهای خاورمیانه، در کشورهای خارجی مانند - آمریکا و اروپا - ساخته شدهاند، طرح سؤال زیر نیز مهم است: شخصیتهای مسلمان یا عرب به چه صورت در بازیهای غربی به تصویر کشیده میشوند؟
در این میان، بازیهای ویدیویی رابطه متقابلی با اجتماع دارند و بازیکن همان قدر که مصرف کننده محسوب میشود، اجراکننده نیز هست و این گونه است که تجربه بازی از فردی به فرد دیگر تغییر میکند.متأسفانه، خشونت در بازیهای رایانهای، یکی از موضوعاتی است که بحثها و نگرانیهای بیشماری را دامن زده است. والدین، معلمان و سیاست مداران با خشونت و نمایش خون و خونریزی در بازی مخالفند.
والدین از این که بچهها چه بازیهایی میخرند، بیاطلاعند. آنان دوست دارند که این بازیها، جذابیت زندگی واقعی را نشان دهند. والدین از این که فرزندانشان شاهد صحنههای خشونت آمیز بوده، نسبت به دیگران رفتارهای خشن داشته باشند، بسیار هراسانند؛ مثل بازیهای Counter Strike , Mortal Combat که منجر به تیراندازی در مدارس کلمبیا شد و مجروحان فراوانی را بر جای گذاشت؛ به طور مثال، درباره بازی Sims کمتر سخن گفته شده است. در این بازی، بازیکن (گیمر)، میسوزاند؛ میکشد و کاراکترها را با گرسنگی دادن و نگه داشتن آنها در اتاقهایی در حال سوختن، عذاب داده، به قتل میرساند.
منتقدین بر این باورند که در این نوع بازی، قانونهای متناقض هرزگی رایج است. برهنگی در مکانهای عمومی، نوازش و بوسیدن، همجنسگرایی و... در این بازی، معمول است و شاید بتوان گفت که خشن بودن یا هرزهگی را میآموزند؛ اما عدهای از دانشمندان بر آموزشی بودن بعضی بازیهای رایانهای تأکید کرده، میگویند:بازیها یک رسانه مشروع فرهنگی هستند2 و علاوه بر این که میتوانند در بخشهای مختلف برنامههای آموزشی و درسی جا داشته باشند، مانند فیلم، تلویزیون و ادبیات، مستحق نقد و تحلیل هستند. بازیهای رایانهای چه میکنند و چرا خانوادهها با این جریان موافق نیستند؟
واقعیت آن است که بازیهای رایانهای به عنوان یکی از پدیدههای جدید دانش بشری، همچون دیگر ساختههای بشر، دو لبه دارند؛ یک لبه آن استفاده صحیح و به کارگیری آنها در جهت رشد و تعالی است و لبه دیگر آن، استفاده غلط و به کارگیری بازیهایی است که از جنبههای مختلف، با روحیات فرد یا ارزشهای فرهنگی و خانوادگی، او در تضاد است.بازیهای رایانهای و ویدیویی، مانند همه بازیها، هم سرگرم کننده هستند و هم مهارتهای اجتماعی را تقویت میکنند و علاوه بر این، بازی و صحبت کردن درباره بازیها، بخش مهمی از زندگی کودکان و نوجوانان است.
دو حالت (سرگرمی و آموزشی بودن و نگرانیهای اخلاقی) که در بازیهای ویدیویی وجود دارد، درگیریهای روانی عمیقی را موجب میشود؛ اما در این جریان فکری، عنصر خشونت در بازی، مسائل جنسی و مرگ را به هم مرتبط ساخته است و هدف، پیروزی، نابودی دشمن و غلبه بر مشکلات و مسائل داخل بازی است؛ این گونه نمایشها، اصول اخلاقی خاصی را به فرد دیکته میکند و او آنها را در زندگی خود حاکم میکند.
یعنی هدف، تنها آخر کار و اخر بازی نیست؛ بلکه هدف در حین بازی به شما القا میشود و خشونت، ترس، وحشت، مسائل جنسی و هرزگی در زمان بازی بر نا خود آگاه انسان که به شدت فعال است، تأثیر مستقیم میگذارد و بازیکن را به طرف مطلوب خود سوق میدهد.هنگامی که شما با اضطراب، بازی Robotron را انجام میدهید، وقتی روباتها به شما هجوم میآورند، فکر میکنید که تهدید شدهاید و باید بازی را به پایان برسانید و وقتی در یک بازی همه را میکشید، احساس رضایت میکنید، وقتی بازی گروهی است، احساسات میتوانند احساسات اجتماعی باشند و بازیکن میتواند به تیم خود وفادار باشد و از دیدن مشکلات بازیکنان دیگر، احساس رضایت کند.
در این بازیها خشونت و مسائل جنسی از قالب فردی خارج شده، تبدیل به یک هنجار گروهی میشود و در ذهن بازیکنان آهسته آهسته به یک خورده فرهنگ تبدیل میشود و چون این نگاه با نگاه اجتماعی واقعی در تعارض میباشد، فرد دچار اصطکاکات فرهنگی - اجتماعی میشود.در این بازیها، بازیکنان میتوانند رویدادهای بازی را به مهار خود درآورند.
به دلیل جاذبه متنوعی که برای این محصولات وجود دارد، دارای مجموعهای گوناگون هستند؛ بازیهای سبک کلوپی که در آنها تأکید بر هماهنگی چشم و دست است و بازیهای ایفای نقش که تصویر و صدا را به مضمونی ماجراجویانه میافزاید و بازیهای شبیهسازی که بازیکنان در آنها بر رشد و تکامل سیستمها، از شهرها گرفته تا کهکشانها، نظارت دارند؛ تا از این رهگذر، شکل زندگی را تغییر دهند.
بازیهای رایانهای و ویدیویی، فرصتهایی را برای یادگیری مشاهدهای فراهم میآورند و افزون بر این، برخلاف حالت فعل پذیر تماشای تلویزیون، بازیهای الکترونیکی، جنبه فعال بودن را اضافه کردهاند که اثر پرداختن به بازیها را تشدید میکند.بازیهای رایانهای دارای وسعت فراوان و همراه با هیجانهای شدیدی هستند و از سوی دیگر، مؤلفههای هیجانی اکثر بازیهای رایانهای، هیجانهایی نظیر پرخاشگری، خصومت و خشم است
چرا باید بازیها را رده بندی کنیم؟در نگاه اول دو دسته مهم مورد زیر تأثیر بازیها قرار میگیرند: 1. خانواده. 2. بازیکن.
1. خانواده؛
دو دسته خانواده زیر مورد خطاب بازیها هستند:
الف. در خانوادههای مطلع از جریان و هجمه بازیها، نگرانی والدین از صحنههای خشونتآمیز، ترسناک و نمایش تصاویر جنسی در این برنامهها، نمایان است. از این رو، به هر مشاوری روی میآورند و چارهجویی میکنند.
ب. در خانوادههای دیگر به دلیل ناآگاهی و عدم اطلاع دقیق از چگونگی بازیهای فرزندانشان، یک مشکل جدی به وجود میآید و روز به روز آتش تخریب آن بیداد میکند.
2. بازیکن (Gamer)؛
الف. اولین نکته قابل توجه، عدم شناخت کافی و درست از میزان و نوع صحنههای آسیبرسان درون بازی است که عده قابل توجهی از این موضوع غافلند و یا حاضر به شنیدن دیدگاههای تبیینی در مورد آن نیستند که یکی از علل این گونه برخوردها، جذابیت بالای این بازیها و عدم جایگزین صحیح و جذاب برای آنهاست.
ب. از نتایج مورد الف، ایجاد آسیبهای روانی و اجتماعی، بر اثر استفاده نادرست از بازیهاست که نه تنها تودهای تخریبی است، بلکه یک نوع سازندگی نیز دارد. سازندگی ترس، وحشت، خشونت، بی بند و باری و ... که مورد خواست سازندگان این گونه برنامههاست.
یک گیمر میگوید: میدانم که این فقط یک بازی است؛ ولی وقتی بازی میکنم، آن را واقعی میبینم.جاذبه درونی بازیهای رایانه ای برای بازیکنان، از چند عامل سرچشمه میگیرد که برخی از این عاملها در خود بازیها وجود دارد و برخی دیگر، ویژگیهای افرادی است که این بازیها را انجام میدهند.
سیدغلامحسن خاکزاد شاهاندشتی
منبع: ماهنامه پرسمان شماره 110
ادامه دارد......
خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: در خبرها آمده که هرگاه ماه رمضان فرا میرسید رنگ پیامبر (ص) تغییر میکرد و بیشتر به نماز میایستاد و در دعا، ابتهال و تضرع مینمود و بر لبهای مبارک این دعا را قرائت می کرد: خدایا این ماه را به امنیت و ایمان و تندرستى و اسلام و عافیت کامل و دفاع از دردها و کمک بر نماز و روزه و شب زنده دارى و تلاوت قرآن بر ما نو کن.
روایت شده که حضرت رسول اکرم(ص) چون رؤیت مى کرد هلال ماه رمضان را روى شریف را به جانب قبله مى فرمود و مى گفت :
اَللّهُمَّ اَهِلَّهُ عَلَیْنا بِالاْمْنِ والاِْیمانِ وَالسَّلامَةِ وَالاِْسْلامِ وَالْعافِیَةِ الْمُجَلَّلَةِ وَدِفاعِ
خدایا این ماه را بر ما نو کن به امنیت و ایمان و تندرستى و اسلام و عافیت کامل و دفاع از
به گزارش فارس، شب گذشته هفت نفر از اراذل و اوباش خیابان مولوی قزوین که مزاحمت برای نوامیس مردم این منطقه کار مستمر و دائمشان شده بود، با قمه به سوی مسئول عملیات حوزه بسیج شهید پرویز قزوین حملهور شدند.
به گفته شاهدان عینی، ضاربان که هفت نفر بودند، با چماق و قمه به سوی حسن عالمیان به طرز وحشیانهای حملهور شده و وی را پس از ضرب و شتم با قمه از ناحیه پهلو مورد جراحت قرار دادند.
بنا بر آخرین گزارش دریافتی، ریه حسن عالمیان که در بیمارستان شهید رجایی قزوین بستری است، آسیب دیده و خونریزی از ریه وی ادامه دارد که این وضعیت برای سلامتی وی بسیار خطرناک است.
به گفته بستگان حسن عالمیان، چهار نفر از ضاربان فرمانده سابق پایگاه ابوترابی مسجد جامع قزوین دستگیر و سه نفر دیگر متواری شدهاند.
این بسیجی آمر به معروف تنها مشغول امر به معروف و نهی از منکر لسانی بوده است.